-
یک روز سرد بارونی
دوشنبه 9 آبانماه سال 1390 09:14
صبح از خواب بیدار شدم دیدم بارون اومده مثله بنز رسیدم شرکت دیدم سرد ِ مثله 13 دی در اتاق رو باز کردم دیدم کف اتاق خیس ِ و ظاهرا شوفاژ سوراخ تشریف داشتن رفتم نگهبانی که به ابولقدم بگم چرا بخاری رو روشن نکرده؟ چشمم افتاد به منظره ی بارونی و گفتم ولش بابا اول صبحی خون خودم رو کثیف نکنم *مدتیه فرهنگ سازی کردم قبل از انجام...
-
سرنوشت کارتونهایی که می دیدیم
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 13:59
سرنوشت کارتونی ها چی شد؟ الفی دیگه از هیچی نمیترسه! آلیس شوهر کرده، دو تا بچه داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان ۵٠ متری ساده. آنشرلی آرایشگر معروفی شده و توی جردن و چند تا محلهی بالای شهر شعبه زده و حسابی جیب مردم رو خالی میکنه به اسم گریم و رنگ موهای عالی ... ایکیوسان کراکی شده و مخش تعطیل تعطیله! بامزی یه...
-
خلبان نابینا
شنبه 7 آبانماه سال 1390 08:38
دو خلبان نابینا که هردو عینک های تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپیما آمدند،در حالی که یکی از آنها عصایی سفید در دست داشت و دیگری به کمک یک سگ راهنما حرکت می کرد. زمانی که دو خلبان وارد هواپیما شدند، صدای خنده ناگهانی مسافران فضا را پر کرد. اما در کمال تعجب دو خلبان به سمت کابین پرواز رفته و پس...
-
قضاوت با شما ...
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1390 10:55
وطن امروز :ساعت 15 بیست و دوم مهرماه سالجاری در آبشار نوجان در جاده چالوس سربازی وظیفهشناس جان یک دختر که در حال غرقشدن در رودخانه خروشان بود را نجات داد. محمد اصلحسینی، سرباز 20 ماه خدمت پلیس و سرپرست گروه پیشگیری از سرقت کلانتری 28 آدران به همراه دیگر همکارانش در حال گشتزنی با پای پیاده بودند که یکی از آنها از...
-
جالب
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1390 08:42
تفاوت گفتاری پسر و دختر در پای تلفن و بعد از آن گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگم... بوس بوس بوس گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال... بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر بعد از قطع کردن تلفن : دخترها: واه واه واه !!! دختره ایکپیریه بی فرهنگ چه...
-
نامه ای به یک ف.ا.ح.ش.ه
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1390 08:31
سلام ف.ا.ح.ش.ه! هان!؟ تعجب کردی!؟ میدانم در کسوت مردان آبرومند، اندیشیدن به تو رسم ، و گفتن از تو ننگ است ! اما میخواهم برایت بنویسم . شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان ! چه گناه کبیره ای…! میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام ! راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی...
-
به عشق کسی که سنگ تموم گذاشت
سهشنبه 3 آبانماه سال 1390 15:24
دیشب شادمان در حال رفتن به عروسی بودیم. تو سه راه خیام پشت چراغ قرمز چشمم افتاد به یک پسر قد بلند و هیکلی که از ماشینش پیاده شد و رفت سراغ ماشین جلویی پاشو از شیشه طرف راننده کرد داخل و با تمام توانش می کوبید تو سر راننده. طفلک راننده که یه آدم نسبتا ظریف و نحیفی بود هاج و واج نگاهش میکرد انگار نمیدونست چرا داره کتک...
-
باز هم یه نفر باید 90 میلیون دیه بده!
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 13:39
پشت شرکت ما یه شرکتیه که الان خبر دادن یکی پرسنلش له شده ظاهرا افتاده تو دستگاه میکسر و چرخیده و چرخیده تا له شده. صدای داد و بیدادش رو هم اون 2 نفر دیگه که مشغول بارگیری ماشین بودن نشنیدن حالا همه دارن به کارفرمایی که مقصر شناخته میشه و باید 90 میلیون دیه بده فکر میکنن اما ما سه تا داریم به آدمی که میگن هنوز 40 سالشم...
-
شاید خدا هم در کار ما مونده!
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 11:05
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 نمیدونم کار خدا چه حکمتی داره... یکی برای داشتن بچه باید دار و ندارش رو خرج کنه و 24 ساعته آویزون 14 معصوم باشه که خدا بهش بچه بده، یکی دیگه ...! همکار بنده جزء مورد اول این داستانه که بالاخره بعد از چند سال دوندگی امروز قرار شده عملش کنن و ... صبح که اومدم شرکت...
-
...
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 10:59
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 تلخ به تلخی پستی یک مرد به تلخی پایان عشق یک زن به تلخی بی پناهی یک نوزاد و به تلخی هزار سوال بی جواب...! + ته دلم خالی شده، خدایا فقط تو میتونی حلش کنی + محتاجم به دعا
-
تا حالا چنان چشم اندازی داشتین؟
جمعه 29 مهرماه سال 1390 22:02
مطمئنم که نداشتین عرض شود که روز تعطیل تشریف بردیم به شهر زیبای دررود و هموجور از اون بالا کفتر میومد کلمه و ترکیب های تازه: هَموجور= همین جور ، همین طور ، با این لهجه به معنی خیلی ز یاد و پیوسته میباشد.
-
چشم حسود بترکه... بشمار
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 13:41
اون مطلب اندر باب رژیم رو که یادتون هست! بعله ...! دیشب بعد از گذشت دو هفته از اونروز با همسرجان رفتیم پیش همون دکتره که ... مانند بود ایشون بعد از دریافت پول ویزیت مربوطه بنده رو بردن رو وزنه و فرمودن 2.5 کیلو کاهش وزن داشتم کی باورش میشد من اینقدر به خودم گشنگی بدم؟ دکتر جان فرمودن very good و پس از کلی تشکر و اینا(...
-
موسی کو تقی!
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 13:20
به قول ما موسی کو تقی به قول بعضی ها یا کریم به قول بعضی های دیگه قمری حالا اسمش هرچی هست و هر کی هست برا خودشه اینجا چیکار میکنه؟ رو که نیست ببین چطور نگام میکنه ! انگار باباشو کشتم. شیطونه میگه با پشت دست چنان بزنم تو صورتش که اسمشو یادش نیاد 2 روز کاری پر استرس رو پشت سر گذاشتم دلم میخواست دق دلمو به یه نفر خالی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 12:14
روحش شاد
-
آخه منو سننه...!
دوشنبه 25 مهرماه سال 1390 10:32
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 10:01
-
شادی 2 روزه ...
شنبه 23 مهرماه سال 1390 10:45
باهیچکس بر سر باورش نمى جنگم! خداى هر کس همان است که درون او با وی سخن مى گوید. صبح شنبه شاد و خرم داشتیم میومدیم که چشمون افتاد به جمال سُخی که تو مسیر همیشگیش واستاده بود منتظر سرویس خنده رو لبامون خشک شد
-
اخراجی ها
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1390 23:02
دلیلی که باعث شد این وبلاگ رو راه بندازم و دوباره بنویسم ثبت ماوقع محل کار بود. از روزی که من اومدم سرکار تا الان بیشتر از 50 نفر اومدن و رفتن (البته فقط پرسنل اداری که با من سر و کار داشتن، بقیه بماند. که البته همین تعداد هم برای شرکت کوچیکی مثه اینجا زیاده) و هر کدوم از خودشون خاطراتی به جا گذاشتن که ما باقیمانده ها...
-
بیکاری و هزار سوژه ی بی نتیجه
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 23:45
دیروز که داشتیم در مورد نویسندگان بزرگ صحبت میکردیم جلبک گفت: من کتابهای شهید مطهری رو نخوندم ولی خیلی آدم پُری بوده من تازه فهمیدم و در ادامه گفت یک جمله ای داره محشر، (( من ستایگر معلمی هستم که اندیشیدن را به من بیاموزد نه اندیشه ها را) چشام هر کدومش شد یه لامپ 100، حالا اگه سایزش نه، ولی برقی که ازش پرید همون...
-
محسن 25 ساله شد
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 18:03
محسن پسری 25 ساله، خونگرم، مهربون، عاشق قلیون و همسر جاریِ آینده اینجانب است و از اولین ساعات زندگی مشترکم جای خالی جاری را برایم پر کرده است تا هیچوقت کمبود جاری را حس نکنم. محسن جان تولدت مبارک
-
بلکه شرمنده شوند ...
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 13:38
توجیه نوشت: تقصیر اینا نیست که هیچ تفریح دیگه ای نیست !
-
لطفی که شامل حال ما نشد...
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 12:07
به عبارتی امروز ولادت امام رضا(ع) و تعطیلی بر و بچ استان خراسان بود ولی نمیدونم ما در تقسیم اراضی، کدوم قسمت کشور قرار میگیریم که مشرف شدیم محل کار البته قانون روزهای تعطیل اینطوری اجرا میشه که ما تشریف میاریم اما بود و نبودمون فرقی نداره در واقع میایم سرکار اما از جرح دلمون تایم کاری رو با خوردن شیرینی و بگو بخند و...
-
روز جهانی آیسین
شنبه 16 مهرماه سال 1390 13:51
از کودکی هام فقط یادمه که هر جا میرفتم برای ابراز محبت لپامو میکشیدن! آخ که چه دردی میکرد و روم نمیشد چیزی بگم یادمه که تا هفت سالگی با کسی صحبت نمیکردم در واقع به زور باید ازم حرف میکشیدن و یک سوال رو باید یک شخصیت مهم می پرسید تا جواب میدادم مامان بزرگ خدابیامرزم اسمم رو گذاشته بود سنبل بی صدا ( اون زمان فکر میکردم...
-
عروسی
جمعه 15 مهرماه سال 1390 09:52
ازدواج یک نفر در خانواده چه تحولی بوجود میاره ... ! از مراسم خواستگاری و مباحث شیرن تعیین مهریه و کالا و ... بگیر تا خرید برای عروس و داماد و خیابان گردی هر روز همان دوستان همیشه در صحنه و نظرات شیرینترشان برای هرچه بهتر برگزار شدن مراسم خرید و مخارج سرسام آور رزو تالار و گلفروشی و آرایشگاه (واویلا ) و از همه مهمتر...
-
من و غروب و جاده
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 14:05
اگر دقت کنیم میبینیم که بعضی از آرزوهامون بر آورده شدن ( چشم بصیرت میخواد) یادمه قدیما که میزدیم به جاده اونقدر که تو جاده بودن برام لذت داشت رسیدن به مقصد نداشت. بالاخص غروب های تو جاده که عاشقش بودم. سرگرمی من خوندن شعرهای پشت کامیون ها، تابلوهای کنار جاده، دید زدن مناظر کنار جاده و لذت بخش ترینش نگاه کردن داخل...
-
اندر باب رژیم
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 10:07
بعد از کلی خوردن و خوابیدن و زدن بر طبل بی عاری به این نتیجه رسیدم که واقعا دارم مثه خرس میشم (از نظر فیزیکی ها ... اخلاقم هنوز آدمیزادی مانند مونده) نتیجتاً دیشب با همسرجان رفتیم ویزیت دکتر محترم تغذیه و رژیم درمانی که البتن خود جناب دکتر مربوطه نیز داشت مثه خرس میشد و شکم قلمبیده ایشان از دید همسرجان پنهان نموند و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 10:52
سیاستمدار یک سیاستمدار کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید. مشاور یک مشاور کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است. حسابدار یک حسابدار کسی است که قیمت هر چیز را می داند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند. بانکدار یک بانکدار...
-
یکی نون بابا رو می خوره یکی چوب بابا .....
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 23:08
این جمله رو مَیه جون به مناسبت اتفاقات جدید خانواده فرمودند و به من خیلی حال داد برا همین نوشتمش اینجا تا یادم بمونه اما چیزی که فکرمو مشغول کرده اینه که با این حساب چه خوبه که آدم بابا نداشته باشه(قسمت مشغولیش مال اینه که خوبه یا نه؟!) خوب تئوری من در صورت نداشتن بابا اینه که اینطوری طرف مطمئنه که نون فهم و شعور...
-
جوانی کجایی که یادت بخیر...
شنبه 9 مهرماه سال 1390 20:29
البته بازم گلی به جمال اینا که جوونی کردن بعد پیر شدن ... ما چی بگیم
-
دانشگاه 3 تا 100 تومان
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 11:55
1- دانشگاه ها زیاد شدن؟ 2- پشت کنکوری ها کم شدن؟ 3- شهریه ها سرسام آور شدن؟ 4- انگیزه ای برای دانشگاه رفتن نیست؟ یا مدرک ها 2 پول نمی ارزه؟ این عکس مربوط به دانشگاه آزاد اسلامی ست اما شنیدم دانشگاه شریف هم با گرفتن مبلغ ترمی 6 میلیون تومان بدون کنکور دانشجو می قبوله پا یادداشتی: * یادش بخیر زمانی که فکر میکردم چون تو...