اعتراف میکنم تو عمرم شبی به بدی امشب نداشتم



نظرات 6 + ارسال نظر
حسام چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 07:51 ق.ظ

ای بابا..

دایی جواد چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:52 ق.ظ

این نیز بگذرد

سارا پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:16 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

میگذره نازنینم میگذره

محمد مهدی پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:19 ق.ظ http://mmbazari.blogfa.com

الهی ...میگذره ...غصه نخورید مهم اینه که الان قدر میدونید خیلی چیزهایی که براتون عادی شده بود ...

به جون خودم من قدر باهم بودنمون رو میدونستم
مرسی

دایی جواد پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:00 ب.ظ

میگن یه روز یه سرداری میخواسته بره جنگ پیر قبیله میاد میگه اگه توی جنگ پیروز شدی این کاغذ اولی باز کن و هروقت شکست خوردی این کاغذ دومی باز کن بخون
سردار شکست میخوره کاغذ باز میکنه میبینه نوشته: این نیز بگذرد
بعد یه مدت دوباره میجنگه پیروز میشه کاغذاولی باز میکنه میبینه نوشته : این نیز بگذرد
خلاصه چه خوب و چه بد میگذره سخت نگیرید

ایشالا زود بگذره

جیران پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:16 ب.ظ http://jiran63.blogsky.com/

غصه نخور عزیزم...
به این فکر کن که الان شوهرت یه جایی دنج برا خلوت با خدا پیدا کرده...جایی که آرزوی خیلیاست...انشاالله دفعه بعد با همدیگه قسمتتون بشه گلم..
خدا پشت و پناهتون

مرسی جیران جونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد