یک کارمند از دست رفته


اوج فراخی و بی انگیزگی یک کارمند زمانیه که نامه رو میذارن جلوش میگن تایپ کن و اون بدون توجه به اینکه نامه پر است از غلط های املایی و نگارشی رونویسی میکنه و به وجدانش میگه گور باباشون خودشون اشتباه نوشتن




+ هیچ وقت چنین تصوری از آینده ی کاریم نداشتم