یک عدد تصادف

عرض شود که سر کوچه ی ما یک چهارراه هست که جون میده برای تصادف.

نبش چهارراه یک میوه فروشی هست که معمولا از اونجا خرید میکنیم.

دو روز پیش با مامان جان تشریف برده بودیم جهت خرید میوه و من دقیقا روبروی میوه فروشی پارک کردم.

مامان جان خریدش تموم شد و نشست تو ماشین، تا راه افتادم (فقط نیم متر رفتم جلو) یک عدد 405 محترم کشید به بغل 141 بنده و یک صدای قرررررررررررررررررررررررچ شنیده شد.

بنده خدا رفت جلوتر پارک کرد و من هم پیاده شدم دیدم چراغ سمت چپ افتاده پایین و از یک سیم آویزونه.

به آقای محترم که حسابی هل کرده بود گفتم آقا حواست کجاست؟! فرمودن ببخشید حواس ندارم

منم از اونجایی که میدونستم تقصیر خودم بود که رفتم جلو وگرنه این اتفاق نمی افتاد گفتم حالا اشکالی نداره بی زحمت همین چراغ رو جا بزنین داخل چیز مهمی نیست.

همینطور که داشت چراغ رو درست میکرد و به لرزش دستهاش نگاه میکردم متوجه 4 عدد خش زیبا کنار چراغ شدم و گفتم واویلا خش هم که شده !!!!!
هرچی به همسرجان زنگ زدم که قضیه رو توضیح بدم و بپرسم که چیکار کنم برنداشت و  کار آقای 405 تموم شد.


فرمودن خانم لطفا بفرمایید چقدر خسارت پرداخت کنم. منم از اونجایی که در زمینه تصادف خیلی کم تجربه هستم(نیس که تا حالا تصادف نکردم) و فکر میکردم که تقصیر خودم بوده که رفتم جلو و اون بنده خدا متوجه این موضوع نبود گفتم نه چیز خاصی نیست بفرمایید شما

خلاصه از اوشون اصرار و از بنده انکار

فکر میکنین آقای محترم بعد از جا زدن چراغ چیکار کرد؟

یک عدد 5 تومانی ناقابل گذاشت رو کاپوت و گفت این برای پولیش

مجدد از بنده اصرار که نمیخواد و بذارین تو جیبتون و از اوشون انکار که نه نمیشه. بعد هم سریع جیم شد رفت


بعدشم هم اومدم خونه و همسرجان و باجناقشون کلی به بنده خندیدن و مسخره کردن که آخه 5 تومن چیه که تو بابت خسارت گرفتی


منم کلی عذاب وجدان داشتم که این 5 تومن حرومه چون من خودم مقصر بودم و اینا اما بعد که فهمیدم او آقای محترم میخواسته سر منو کلاه بذاره و 5 تومن بهم داده گفتم بیخیال حقش بود تا اون باشه که سر یک خانم محترم و باشخصیت رو بخواد گول بماله


نتیجه اینکه حواستون باشه دقیقا زمانی که دارین فکر میکنین خیلی زرنگ هستین سرتون کلاه میره



صرفا جهت پُز دادن

هدیه روز زن توسط رئیس جان