آبان 90 بود که نوشتم یکی از همکارامون به بهانه ی نوبت دکتر بچه ش مرخصی گرفت و دیگه برنگشت.
امروز یکی از همکارا میگفت ظاهرا از اینجا که رفته تو یک شرکت دیگه مشغول بکار شده و بعد از مدتی خیلی ناشیانه 20 میلیون تومن اختلاس کرده و مچش رو گرفتن بعد هم خانواده ش مجبور شدن با قرض و فروش یه مقدار وسائل، 20 میلیون رو جور کنن تا مانع زندان رفتنش بشن.
یکی دیگه از همکارام هم گفت قبل از رفتنش از اینجا یک مقدار پول گرفت و بعد از رفتنش دیگه برنگردوند.
یکی دیگه هم میگفت من همون زمان که اینجا بود چند مورد ازش دیدم ولی چون باورم نمیشد فک کردم من اشتباه میکنم و به کسی چیزی نگفتم.
یکی دیگه هم میگفت اصلا همون زمان سر و گوشش میجنبید و تابلو بود چیکاره ست.
جالبه که شاید کارهایی رو هم که نکرده الان دیگه بهش نسبت داده بشه
دارم به این فکر میکنم اون 20 میلیون رو برای چه کاری میخواسته که حاضر شده اینطور ریسک کنه و بعد از لو رفتنش هم اون پول رو نداشته که برگردونه و خانواده ش مجبور شدن تقبل کنن
شاید منی که دم از حلال و حروم میزنم هیچ وقت تو شرایط بحرانی گیر نکردم که بفهمم همه از اول دزد و کلاهبردار به دنیا نیومدن. نمیخوام کارش رو توجیه کنم اما هیچ وقت دوست ندارم با دیدن یک اشتباه از کسی تمام بدیهای دنیا رو بهش نسبت بدم و ...