ولنتاین مبارک

این روزها همسرجان بخاطر یک کلاس آموزشی هر روز میره مشهد
در کل بجز مواردی که من صبحانه یادم رفته یا هوس میوه کردم یا کسی چیپس خورده به من نداده یا همون روز تصمیم گرفتم قرص هامو بموقع بخورم و فراموششون کردم و حوادثی از این قبیل که همسرجان جهت رفع نیازمندی ها یک تکه پا تا دم در شرکت میاد و یک دیدار 3 دقیقه ای داریم در موارد دیگه تا عصر هم رو نمی بینیم
این روزها هم همسرجان صبح میره کلاس و شب بکوب برمیگرده اما برای من انگار میره کره ی ماه و برمیگرده. عجیب دلتنگش میشمkolobok
اصلا این روزها بیشتر دوسش دارم یک طور خاص، یه چیزی فراتر از حس زن و شوهری که باعث میشه به جای غرغر کردن، از لحظات با هم بودنمون بهتر استفاده کنم و یک سری غرغر ها هست که رو دلم مونده:

*چند روز هست که اینترنت عجیب رو اعصابمه اصلا سرعتش یک دهم شده دیشب حتی یک عکس 30 کیلیویی رو نتونستم آپ کنم(عقب مونده ها یادشون رفته 22 بهمن تموم شد)
*سرما هم خوردم در حد لالیگا صدام در نمیاد
*دیشب هم رفتم شکلات بگیرم قیمت ها رو برده بودن خداتومن(بی شرفا)
*نیا و اسی هم همش از مدل لباس و آرایش صحبت میکنن که حالم بالا میاد از هرچی عروسیه(اینجور وقتاس که آرزو میکنم مرد بودم)
*دیروز اونقدر حواسم پرت بود که به جای قیمت دلار قیمت یورو رو به رئیس دادم حالا شما فکر کنید قیمت دلار 1800 قیمت یورو 2500 رئیس هم بشکن میزد هموجوووور و البته دیری نپایید که گندش در اومد
*تو باشگاه هم مربی مون با اون رقص زاقارتش همش میرقصه اعصابمو خورد کرده یکی نیس بگه تو نرمشت رو بده سی دی های ممد خردادیان رو خودمون داریم(والا تاتیانا اینقدر حس نداره)
مرسی که به غرغر هام گوش کردین (برای یک زن خیلی سخته درد و دل نکنه)smile emoticon kolobok


توضیح نوشت:

عنوان پست هم صرفا جهت اطلاع بود