اندر باب رژیم

بعد از کلی خوردن و خوابیدن و زدن بر طبل بی عاری به این نتیجه رسیدم که واقعا دارم مثه خرس میشم (از نظر فیزیکی ها ... اخلاقم هنوز آدمیزادی مانند مونده)

نتیجتاً دیشب با همسرجان رفتیم ویزیت دکتر محترم تغذیه و رژیم درمانی که البتن خود جناب دکتر مربوطه نیز داشت مثه خرس میشد و شکم قلمبیده ایشان از دید همسرجان پنهان نموند و به اینجانب متذکر شدند. منم از اونجایی که عزمم رو جزم کرده بودم تا حتما رژیم بگیرم بلکه به دوران خوش گذشته برگردم و از این نا تناسب اندامی در بیام اصلا توجه نکردم و گفتم لابد دوست داره همینطوری باشه (بماند که در دل گفتم کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی)

خلاصه بنده 3 سوت رفتم تو اتاق و سه سوت اومدم بیرون و چند صفحه برگه رژیم دریافتیدم و به قولی پول ویزیتی که تو جیبم اضافه بود رو دادم و اومدم

باشد که نتیجه بخش باشد 


غرغر نوشت:

* اگه ملت فرت و فرت عروسی نگیرن امثال من بدبخت مجبور نیستن پولشون رو تو حلق این دکترا کنن و گشنگی بکشن

* 25 سال زندگی کردم هرچی به فکر آدمیزاد برسه مد شد اِلا شکم