اینجا نیشابور است و من زخمی آی لاویو بلاگستان

بالاخره سفر یک هفته ای بنده پریشب به پایان رسید و بنده به شهر زیبای خودم و آغوش گرم خانواده برگشتم.

جای همتون خالی خیلی خوش گذشت.

*جاتون خالی رفتیم صحرای طبس و با اون هلی کوپتر ملعون بخت برگشته ی آمریکایی عکس گرفتیم الان که عکسم رو می بینم نمی فهمم انگیزم چی بوده از این عکس

*جاتون خالی رفتیم آتشکده یزد اونجا خوندیم که دوتا آتشکده ی بزرگ ایران در نیشابور هست و اونوخت فهمیدیم مرغ همسایه غاز ینی چی

*جاتون خالی داشتیم میرفتیم قسمت تاریخی شهر یزد رو ببینیم چشمون افتاد به مجتمع تفریحی تجاری ستاره کویر یزد و تا آخر شب تو مجتمع چرخیدیم و وقت نکردیم دیگه جایی بریم

*جاتون خالی رفتیم آرامگاه کوروش چندتا دختر و پسر اومدن روبروی آرامگاه صداشون رو رها کردن و سرود ملی (اون فبلیه) رو هموجوووور چهچه زدن دلمون حال اومد.

*جاتون خالی رفتیم تخت جمشید یه پسر نامحترمی رفته بود اون بالا میخواست خودکشی کنه حالمون رو پریشون کرد(بعدا مشروح خبر رو همراه با عکس یارو میذارم و رسواش میکنم)

*جاتون خالی همسرجان هموجووور بنزین حروم کردن و ما رو بردن نقش رستم رو ببینیم اونوخت ما گفتیم دور بزن بینیم بابا رستم کیه رستم چیه ما رو ببر داخل شهر یکم خرید کنیم(اوج بی فرهنگی یک ایرانی که هیچی از تمدن و تاریخ نوفهمه)

*جاتون خالی رفتیم شیراز اسکان فرهنگیان هموجووور ما رو شرمنده فرموندن و جا نداشتن برای مسافران نوروزی!

*جاتون خالی صالی جون هموجووور بهم آدرس های باحال میداد و بنده هموجوووور اِ فِ میومدم برا دوستان که من همه جای شیراز رو بلدم و این حرفا آدرس چندتا مرکز خرید توپ رو هم داد که از اونجایی که من و اسی انسانهای بی جنبه ای هستیم بجای اینکه بریم جاهای دیدنی هموجووور میرفتیم مجتمع آفتاب و ستاره و اینا خرید میکردیم خعلی حال داد(صالی جوون از همینجا چاکرم)

*جاتون خالی تو اوج ترافیک و شلوغی رفتیم بازار وکیل تعطیل بود.

*جاتون خالی رفتیم شاهچراغ دم در ورودی به خانومها چادر نمیدادن عوضش چادر میفروختن! بنده و اسی جان هم تشریف بردیم تو پارکینگ و همسرجان ها رو به نیابت فرستادیم زیارت

*جاتون خالی رفتیم حافظیه یه آقایی جلوی دوربین پسرش چند دقیقه ای از حافظ صحبت کرد و در پایان صحبت هاش گفت:      که عشق آسان نمود اول              ولی افتاد محفل ها

هنوز تو کف شعر یارو بودیم که یه بنده خدای دیگه اومد بالا سر آرامگاه حافظ و با یک حس خاص گفت: حافظا مرد نکونام نمیرد هرگز

* جاتون خالی رفتیم آرامگاه سعدی یه خانمی با موبایلش حرف میزد و میگفت آره الان شیرازیم نمیدونم سر قبر حافظیم یا سعدی...(اون آیکن که میگه من به خودم امیدوار شدم)

*جاتون خالی شیراز اینقدر قشنگ بود و بهمون خوش گذشت که یک روز از تقویم عقب افتادیم و وقتی فهمیدیم بجای 5شنیه، جمعه ست برنامه مون بهم ریخت.

* جاتون خالی سر صبح وسایل رو جمع میکردیم رفع زحمت کنیم از یزد برادرشوهر جان تماس گرفتن گفتن موسسه فرشتگان رفته رو هوا و پس اندازهایتان هوتوتو ما نیز گفتیم سالی که نکوست از بهارش پیداست (اون آیکنه که میگه خوش خبر باشی داداش)

*جاتون خالی همسرجان از راهی که اومدیم یه مهر نماز از حرم حسین بن موسی الکاظم گذاشته بودن در جیب مبارکشون که توفیق اجباری نصیبمون شد دوباره برگردیم و بنده یک زیارتی اونجا داشته باشم

*جاتون خالی دیروز ساعت 10 تشریف بردیم شرکت و 12 اومدیم و بعد از چند فقره عید دیدنی آخر شب یک عدد تیغ ناقابل نصف انگشت مبارکمون رو یارو کرد و بنده رو راهی بیمارستان فرمود بنده نیز مجددا گفتیم سالی که نکوست از بهارش پیداست.

جووون من نگران نباشید حالم الان خوبه و لنگان لنگان راه میرم و ملالی نیست.

قربون همسرم بشم که اگه باهاش جهنم هم برم خوش میگذره چه برسه مسافرت