عاشقانه های اونشکلی

راننده سرویس ما یک آقای نسبتا جوان زن و بچه دار موفرفری هستن که جدیدا جواب سلام و تشکر و خدافظی ما رو نمیدن(عجب وصف کاملی بود)

از اونجایی که این مسئله سوال بزرگی رو در زندگی ما بوجود آورده بود که چی باعث شده ایشون جواب خانم های متشخصی مثل ما رو ندن؟ تیم تحقیقاتمون که شامل نیا و داغون هست رو وارد عمل کردیم

اولش من فکر میکردم که چون ما همیشه دیر میرسیم جناب محترم تصمیم گرفتن که با ما اینطوری برخورد کنن تا ادب بشیم.

اما نیا با حس کنجکاوی و شرارت خاصش قضیه رو با نگاه دیگه ای بررسی کرد.

اون میگفت مدتیه که متوجه نگاه های عشقولانه ای بین یکی از بانوان محترم داخل سرویس و جناب محترم شده

همچینین به موزیک های عشقولانه ی گلچین شده ای که مدتی بود پخش میشد اشاره کرد.

و از همه مهمتر جمله ی عشقولانه که جدیدا روی آینه ی بالاسر جناب نوشه شده بود و تابلو مخاطب خاص داشت(زخم کاریتم نذاشته بال پروازی برام)

از اونجایی که بنده جزء اون دسته افرادی هستم که عجیب از آتش جهنم میترسم سعی میکردم که این تحولات رو یک چیز عادی توجیه کنم اما نیا و داغون همچنان به تحقیقات خود ادامه میدادند

تا اینکه حتی از نوع نگاه ها و آهنگ ها خیلی از مسائل جزئی رو اعم از قهر و آشتی بودن اوشون ها تشخیص میدادن

با ریز شدن به جزئیات متوجه شدیم روزهایی که اوشون ها با هم مشکل دارن جناب محترم به محض سوار شدن ما 4 چشمی نگاهمون میکنه تا یک چاق سلامتی درست حسابی راه بندازه

و روزهایی که باهم سرخوشن و آهنگ های میمرم برات پخش میشه جناب محترم به محض سوار شدن و پیاده شدن ما صورتش رو 90 درجه میچرخونه به اونطرف که جواب ما رو نده(یکی ندونه فکر میکنه تحفه ست)

طبق این فرضیه نیا که از من و اسی زودتر سوار سرویس میشد از آینه خانم محترم رو میپایید که چطور حواسش به جناب محترم هست تا مبادا سلام کنه یا جواب سلامی بده

خوب ما هم که حسود بخیل نیستیم تصمیم گرفتیم که همه ی سلام خداحافظی ها مال بانو باشه و ما باعث نشیم بانو دلگیر بشن(این یکی دیگه نوبره والا)

اتفاقا من اینقدر خسته میشدم هر روز که سوار سرویس میشدم میگفتم سلام یا وقتی پیاده میشدم میگفتم خیلی ممنون خدافظ

از اون روز همه مون مثل پرنسس های طلبکار سوار میشیم و پیاده میشیم بدون هیچ تشکری

اینا رو گفتم که بدونید اولا خانم ها چقدر حواس جمعن و به جزئیات توجه دارن و سه سوت آمار مورد نظر رو در میارن

دوما اگه عاشق کسی شدید اینو بدونید که حالا اگه طرف با 5 نفر سلام/خدافظی کنه لزوما رابطه ی عاشقانه ای بینشون پیش نمیاد که اینقدر خودتونو تابلو کنید که همه ی سرویس و شرکت و کسانی که دارن این وبلاگ رو میخونن سر از عشق مزخرف احمقانتون در بیارن

:سخنی با جناب راننده

خاک تو سر بالهوست بشه. بی تربیت شَوُنی

سخنی با بانو:

خلایق هرچه لایق

سخنی با تیم تحقیقات:

بدانید و آگاه باشید که با تجسس در کار دیگران آتش دوزخ را برای خود رزرو کرده اید

سخنی با خوانندگان:

اصلا هم پُستم خاله زنک نبود شما سعی کنید بجای نصیحت من، یک نتیجه ی درست حسابی و درس عبرت بگیرین