خوب و بد

چهره ی خوب هفته:

اون همکار مؤدبم که فوق دیپلم ادبیات داره و خیلی لغات قشنگ استفاده میکنه و من مرده ی این ادبشم.

وقتی سر صبح از سرویس پیاده شدیم و خسته از شدت درد و حال بدش میخواست بخوره زمین و همه دورش جمع شده بودیم چی شده چی شده میکردیم. با یک لیوان آب نبات و یک قند نمیدونم با چه سرعتی بالای سرم ظاهر شد و لیوان رو داد گفت بهش بدید بخوره  حتما فشارش افتاده ....

اینجا بود که بنده کشف کردم بین همکارمون هنوز هستند افرادی که رفع مشکل رو به فضولی ترجیح میدن applause


چهره ی بد هفته:

خودم.

همون لحظه ای که خسته با اتفاق بدی که براش افتاده بود اومد تو اتاق و از شدت گریه میخواست بیفته و برای من توضیح میداد و من همینطور که تخمه میشکستم بهش میگفتم جوش نزن انشا... درست میشه not worthy

(و دقیقا بعد از 20 دقیقه اوضاع وخیم رو حس کردم و تخمه هامو ازرو میز جمع کردمhttp://www.freesmile.ir/smiles/214920_Cherna-facepalm.gif)