دروغ

تنها چیزی که از محیط کار خیلی خوب یاد گرفتم دروغ گفتنه

مثه بنز دروغ میگم whistling

نه فقط من، از منشی گرفته تا خود رئیس همه دروغ میگن دلیلش مهم نیست مهم اینه که دروغ گفتن اینجا مایه ی افتخار، تیزهوشی و کمال است.

دقیقا میفهمی که طرف مقابلت صاف صاف واستاده تو چشات نگاه میکنه و دروغ میگه اما هیچی نمیگی یعنی گفتن نداره.

مزیتش اینه که یک دروغگوی قهار شدم یعنی پاش بیفته قادرم رو یک پا واستم و صد تا دروغ بگم(البته من فقط به کسی که دروغ شنیدن رو دوست داره دروغ میگم )

و مزیت بعدی هم اینه که هر کی بهم دروغ بگه هنوز دهنشو باز نکرده میفهممliar

(فکر کن یه راهی رو رفتی طرف داره پشت سرت میاد)


میخواستم اینو بگم که دنیای کار و کسب یه دنیای دیگه ست یعنی همه چی برعکسه

طرف بجای اینکه حواسش باشه که بهش دروغ نگی دقیقا کاری میکنه که بهش دروغ بگی

واضح تر اینکه از راستگویی ناراحت میشه نه از دروغ گویی!


دنیای ما هم اینجوریاست دیگه 

ولی خوب اینو هم بگم که متنفرم از دروغ شنیدنی که باعثش خودم نیستم not listening

به هر حال دروغی، بلفی، زرشکی، زعفرونی، چیزی خواستین در خدمتم


تذکر نوشت: سر شب دکتر بودم جاتون خالی شلووووووووووووغ

یک خانوم مسن که واقعا از چهره ش خستگی میبارید و پیدا بود که مدت زیادی منتظر نشسته از منشی پرسید: دکتر نمیخواد بیاد!؟

منشی: چرا میاد. میدونین امروز دکتر oncall هستن اینه که یه خورده دیر شده

خانوم مسن : ؟! 


من:



همسرجان: براش توضیح بدم؟


من: نه ولش کن ضایع میشه 


افکار عصبانی:آخه عزیز دلِ  من همونو فارسی مثه آدم بگو تا همه بفهمن

* و از این قبیل لغات زیادن که نمیدونم چرا ملت فکر میکنن با کلاسِ اگه طوری صحبت کنن که مخاطبشون نفهمه