لذت عید با مرده ها

جاتون خالی امروز پس از عید دیدنی و عیدی گرفتنی رفتیم قبرستون. منظورم همون بهشت فضل خودمونه

در واقع یه جور توفیق اجباری بود. ریا نباشه من و همسرجان روزه بودیم برا همین دقیقا کله ی ظهر که همه دور هم میخواستن یک لقمه نونِ چرب بخورن ما برای معذب نبودن دوستان رفتیم سری به اموات بزنیم(خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه)

یه مدت زیادی بود که نرفته بودم خیلی باکلاس شده 

جاتون خالی از انواع شیرینی جات و شکلات جات تا رنگارنگ(اون بیسکویت خوشمزه ها که همسرجان خیلی دوست داره) تعارفت میکردن

حالا کیه که هر دو قدمی بعد از کلی مرسی، ممنون، متشکرم، نمیخورم، خدا رحمتشون کنه، خدا قبول کنه توضیح بده شرمنده روزه دارم

خلاصه که خیلی خوب بود خیـــلی

امروز دو تا مطلب مهم از قبرستون عیدی گرفتم که دونستنش خالی از لطف نیست:

1- وقتی هله هوله ی بدنتون کم شده بود برین قبرستون

2- وقتی به کسی چیزی تعارف میکنید خواهشن خیلی اصرار نکنید به هزار دلیل نگفته


 کله ی ظهر روز عید بهشت مورد نظر


این هم عکس من و همسرجان در همون بهشت

چون احساس کردم اون نور تابیده شده ی آفتاب یه کم هنریش کرده گذاشتم