-
روزه خور پت پتی، جواب خدا رو چی میدی؟
سهشنبه 3 مردادماه سال 1391 13:36
ینی یه زمانی بود وقتی کسی روزه میگرفت تمام تلاشش رو میکرد کسی نفهمه ینی خجالت میکشید بگه روزه ندارم اما الان برعکسه طرف نشسته یک صبحانه ی توپ خورده فرت و فرت هم میره چایی می ریزه و جلو بقیه هموجووووووور میل میکنه الان هم میخواد بره قورمه سبزی که برای ناهارش آورده رو گرم کنه میل کنه (روم به دیوار) حالا هرچی بهش میگیم...
-
تا اطلاع ثانوی تعطیل
دوشنبه 26 تیرماه سال 1391 13:32
دیگه خسته شدم از این وضع مردم تو پشت کوه وایمکس دارن اونوخت من نمیدونم چرا اینجا وایمکس نداره اصلا چی معنی داره آدم بیاد بیت المال رو هموجوووور جهت وبلاگ نویسی استفاده کنه بعد همش هم بترسه و بلرزه که کسی نفهمه حالا که اینطور شد یا با مسئولین صحبت کنید که وایمکس نیشابور رو یارو کنن یا من برای همیشه از اینجا میرم(آیکن...
-
آیا میدانید؟
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 08:48
در این وقت مقتضی که در اختیارم قرار داده شده خواستم بگم که: آیا میدانید بعضی ها هستن که وقتی میرن دستشویی(همون توالت خودمون) در حین انجام کار مربوطه در رو باز میذارن ینی من قدیما فکر میکردم که این بعضی ها فکر میکنن وقتی میرن دستشویی همه علم غیب دارن که اونها تو دستشویی اند برای همین لزومی نمی بینن که در دستشویی رو...
-
زباغ خاطرم هرگز نخواهی رفت
شنبه 17 تیرماه سال 1391 13:12
زباغ خاطرم هرگز نخواهی رفت ومن هرگز نخواهم برد از خاطر نگاه مهربانت را به گل هایی که می رویند و می خشکند به دل هایی که می آیند و می سوزند محبت از نهاد سینه ام بیرون نخواهد شد و مرغ دل همیشه نغمه پرداز تو خواهد بود وگل های اقاقی گلستان خیالم خیالت را به سر دارند و پیچک های یادم به دیوار محبت های دیرین تو می پیچد هنوز...
-
عید؟
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1391 08:36
1- سلام دوسی ها عیدتون مبارک. 2- امروز نیز مانند روزهای گذشته و همچنین سالهای گذشته سر کارم. 3-دلم یک عیدی درست و حسابی میخواد، دیشب رفتم بخرم مغازه بسته بود. 4- دلم یک سفر و مرخصی حسابی نمیخواد. دلم یک روز تعطیل، یک روز عید، یک روز در کنار همسر بودن، یک روز مثه آدمهای دیگه زندگی کردن میخواد. 5- تا آخر عمر یادم میمونه...
-
عشق این روزهای من
سهشنبه 13 تیرماه سال 1391 14:24
واقعا خیلی خوشمزه است مخصوصا اگه آلبالو ش دزدی باشه دیگه بیشتر دست همسرجان هم درد نکنه که به فکر شکم بنده و همکاران هستن
-
کارخانه یا خرخانه مسئله این است
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1391 09:26
اوشون طی یک پروسه طولانی و قصۀ ننه من غریبم درخواست کار فرمودن: و ما با توجه به تجربه های گذشته و شرایط فعلی در کمال شرمندگی عارض شدیم که: کار؟ کدوم کار؟ مگه کار پیدا میشه؟ همونهایی هم که مشغول به کارند شاید فردا نباشن اما اوشون به گوششون نرفت که نرفت و با رایزنی های مادر محترمشان و تعاریف پی در پی که دل سنگ رو آب...
-
اینجوریاس
شنبه 3 تیرماه سال 1391 13:42
به پیامکی که هم اکنون به دستم رسید توجه کنید: "امیر هستم. 25 ساله اطراف مشهد. مجرد. شماچی؟ بگو منتظرم." یاد دهه ی 70/80 افتادم که تو چت مینوشتیم asl please بعد مثلا طرف مینوشت: 25 men tehran فکر کنم الان این مکالمات رو اس ام اسی sent to all میکنن تا به گزینه ی مورد نظر برسن گفتم که اگه کسی براتون یه چنین اس...
-
یک هفته آماده باش
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 09:42
یک عدد اتوبوس در جاده ی تربت حیدریه تصادف کرده 35 نفر زخمی، 4 تا خانم کشته + راننده ی خدابیامرز علت حادثه را داشته باشین: دو تا دختر خانم دانشجو پشت سر راننده نشسته بودن و اینقدر با راننده بگو بخند کردن که راننده حواسش پرت شده و از مسیر خارج شده در نتیجه بروبچ پلیس راه رو به یک هفته آماده باش دعوت کردن که آدم بشن و...
-
امتحان
سهشنبه 30 خردادماه سال 1391 13:19
1-عکس هدر را در یک پاراگراف تشریح کنید. (5 نمره)
-
جلسه
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 15:39
نصف جلسه های کاری بدین منوال میگذره که: رئیس یه چی میگه و تا آخر به حرفهای کارمندای احمقی که به جون هم می افتن و زیرآب هم رو میزنن گوش میده در پایان رئیس بین کارمندان احمق صلح برقرار میکنه و همه میرن اتاقاشون... پ.ن: کارمندی رو دیدین که بعد از 5 سال سابقه کاری و 100بار شرکت در جلسه باز هم احمق باشه؟ ولی من دیدم
-
اگه گفتین اینجا کجاس؟
یکشنبه 21 خردادماه سال 1391 16:05
-
کماندو ها در آرزوی بهشت برین...
شنبه 20 خردادماه سال 1391 09:56
اصلا عامل اصلی از هم پاشیدگی و طلاق در جامعه همین ما.ه.وا.ره هاست. همین دخترهای بدحجاب و بی حجاب که مانتوی کوتاه می پوشن و هفتاد قلم آرایش میکنن و ... اصلا اینا دوس دارن که بهشون تجاوز بشه که اینطوری میرن تو خیابون اصلا منبع فساد همین دانشگاه هان با این دانشجوهای فاسد که مثه زالو میچسبن به زندگی بقیه و باعث طلاق میشن....
-
طوفان فحش
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1391 08:39
-
آرزوی من این است
شنبه 13 خردادماه سال 1391 11:38
دوست دارم بعد از یک روز کاری مشقت بار وقتی میرسم خونه همسرجان بیاد خونمون یه خورده برام اینجوری برقصه واقعا خستگیم در میره اما...
-
هالیدی
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1391 10:58
* قربون خدا بشم. *رئیس مشرف شدن کیش. (عاشقتم) * انواع مریضی ها، مشکلات، کارهای اداری، مهمانی ها و در کل مرخصی ها از امروز شروع میشن.(کارمندان سودجو در کمینند) * رئیس قبل از رفتن در یک جلسه ی نچندان مهم به یکی از همکاران فرمودن کارمندان من به اندازه ی گاو هم نمی فهمند.(اصلا به خاطر همین عفت کلامشه که عاشقشم ماع ع ع ع ع...
-
اگه رئیس جان وبلاگ نویس باشه
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 16:07
-
اینو داشته باش
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1391 10:03
یه روزی، یه جایی، یه بنده خدایی که ای کاش میشد اسمش رو بگم، روبروی من نشسته بود، فیس تو فیس، چشم تو چشم، بهم گفت: نعش پسر به از خوبی دختر و من هنوز به این احمقانه میخندم
-
درد فراموشی
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1391 13:45
همیشه وقتی محیط کارم مثل الان استرس آور میشه به خودم قول میدم که سر موقع یک فکر اساسی در مورد شرایط کاریم بکنم اصلا یه کاری برای خودم شروع کنم خودم بشم آقای خودم و این محیط رو برای همیشه به خاطره ها بسپارم اما همین که این جو استرس زا تموم میشه یادم میره که به خودم چه قولی داده بودم یادم میره که یادم میره و همین...
-
قضاوت
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 18:36
آخ چاییم یخ کرد. چایدرچی رو صدا میزنم: - میشه اینو عوض کنی سرد شد؟ -باشه چایی رو برمیداره عوض میکنه میاره میذاره رو میزم ... آخ دوباره چاییم یخ کرد. روم نمیشه دوباره صداش کنم چون اخلاقش رو میدونم خودم بلند میشم برم چایی رو عوض کنم تو چهارچوب در آشپزخونه مثه آدمایی که دزد گرفتن جلوم سبز میشه، با صدای بلند طوری که بقیه...
-
برای شناسنامه ام
دوشنبه 1 خردادماه سال 1391 09:14
امروز تولد شناسنامه جونم هست ولی بعضی ها (تقریبا همه) برای من تولد میگیرن! بیخیال یک روز از همین روزهای بهاری میرم اداره ثبت و شناسنامه مو برای همیشه زمستونی میکنم. آخه من یک دی ماهی تمام عیارم. اونم از نوع 13 شناسنامه ی عزیزم تولدت مبارک. * بنظرم مسخره ترین چیز زندگی آدم اینه که تاریخ تولدش با تاریخ تولد شناسنامه ش...
-
چایی با طعم رژلب
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1391 15:46
تصور بفرمایید که بعد از مدتها به همکار محترم چایدارچی تونستید بفهمونید که در یک تایم های مشخص چایی تازه دم بیارن(جهت رفاه حال طرفین) به این ترتیب 9 صبح، 11 صبح، 3 بعداز ظهر و ایشون 9 صبح برای شما چایی تازه دم میارن شما هم میخوری و میگی دمت گرم ساعت 11 میشه و مجدد براتون چایی میارن و شما مجددا میگی دمت گرم و اما دقیقا...
-
یک عدد بچه زبل آدم فروش مشهدی زیر 3 سال
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 10:12
-
'گول ظاهر رو نخورید
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1391 08:48
تصور بفرمایید که شما یک لپ تاپ دارید و سالها قبل با هزار آمال و آرزو و قرض و قسط و این حرفا خریدینش و هنوز هم بعد از گذشت سالها احترام زیادی براش قائلید. تصور بفرمایید که یک آبدارچی محترم دارید، یک شیشه پاک کن، یک مقدار مایع دستشویی مواد داخل شیشه پاک کن تموم میشن و آبدارچی محترم با پیروی از قانون اسراف کن میره جهنم...
-
تبریک های اونشکلی
دوشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1391 08:34
راننده محترم سرویس خطاب به آقای 3 روز غایب: میگن بابا شدی؟ آقای 3 روز غایب پدر شده : بله راننده محترم فضول:چی هست؟ آقای محترم پدر: دختر راننده محترم فرهنگ پایین: اِ اِ اِ اِ آقای نسبتا محترم پدر: آره راننده محترم بی فرهنگ: به هرحال مبارک باشه جای خالی را پرکنید:(1 نمره) از این مکالمات به این نتیجه می رسیم، هنوز در...
-
یک عدد تصادف
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 09:58
عرض شود که سر کوچه ی ما یک چهارراه هست که جون میده برای تصادف. نبش چهارراه یک میوه فروشی هست که معمولا از اونجا خرید میکنیم. دو روز پیش با مامان جان تشریف برده بودیم جهت خرید میوه و من دقیقا روبروی میوه فروشی پارک کردم. مامان جان خریدش تموم شد و نشست تو ماشین، تا راه افتادم (فقط نیم متر رفتم جلو) یک عدد 405 محترم کشید...
-
روز من!
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 10:02
چه افتخاری از این بالاتر که روز ولادت حضرت فاطمه(س) رو نامگذاری کنن برای ما. مامان های دوست داشتنی، خانم های محترم روزتون مبارک. مامان فری عزیزم که قابل مقایسه با هیچ کس نیستی امیدوارم 100 سال دیگه سایه ت رو سرم باشه. آرزوم اینه که بالاخره یک روزی برسه که بتونم زحماتت رو جبران کنم روزت مبارک. مامان زهره مهربون که این...
-
مسعود
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1391 09:38
مسعود پسری مهربان، متین، خوش تیپ و تیزهوش ترین فرزند خانواده همسرجان است. امروز 21 اردیبهشت ماه 1391 مصادف با سیزدهمین سالروز تولد دوست داشتنی ترین برادر شوهر بنده است. Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 تولدت مبارک مسعود جون
-
خیریه!
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1391 12:00
داشتم یک فرم پر میکردم که مربوط به طرح ملی رتبه بندی کارت های بازرگانی بود گزینه ی 8 فرم مربوط میشد به: 8- مستندات مربوط به فعالیت های اجتماعی شامل عضویت در مراکز اجتماعی و خیریه و میزان کمک به این مراکز یادم اومد که یادم باشه اگه یه روزی یه جایی به خیریه کمک کردم حتما رسید بگیرم و بایگانی کنم. کسی چه میدونه شاید دو...
-
صرفا جهت لاغری
سهشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1391 12:37
زین پس: خودم برای خودم چایی می ریزم خودم غذامو گرم میکنم خودم میرم انبار کاغذ و خودکار و ... می گیرم خودم بلند میشم کابل شبکه مو چک میکنم بجای پرت کردن اسناد یک قدم تا میز روبرو بلند میشم(واقعا بعضی کارهام زشته ها) خودم میرم بالا پرونده هامو میارم خودم میزم رو تمیز میکنم خودم گزارشات رو می برم اتاق رئیس (این یکی رو...