این جمله رو مَیه جون به مناسبت اتفاقات جدید خانواده فرمودند و به من خیلی حال داد
برا همین نوشتمش اینجا تا یادم بمونه
اما چیزی که فکرمو مشغول کرده اینه که با این حساب چه خوبه که آدم بابا نداشته باشه(قسمت مشغولیش مال اینه که خوبه یا نه؟!)
خوب تئوری من در صورت نداشتن بابا اینه که اینطوری طرف مطمئنه که نون فهم و شعور خودشو میخوره و متقابلاً چوب ندانم کاری خودش!
نمیدونم شایدم اشتباه میکنم.
نکته دردناک این موضوع اینه که اونایی که چوب باباشونو میخورن میدونن که چوب باباست اما اونایی که نون بابا رو میخورن یا نمیدونن یا میدونن اما میخوان به بقیه به زور بفهمونن که ما خودمون متفاوتیم که شرایطمون متفاوتِ
پایادداشتی:
* خودم که فهمیدم چی گفتم امیدوارم شما هم که میخونید متوجه عمق مطلب بشید