ساعت ۸ شب بود که یکی زنگ خونه مون رو زد (این واژه خونه مون خیلی دوست داشتنیه)
همینطور که داشتم فکر میکردم ینی کی میتونه باشه این موقع شب گوشی آیفن رو برداشتم و گفتم: بله؟
- سلام من خانوم همسادَتون هستم.
- سلام خوب هستین؟ بفرمایین
- میخواستم ببینم شما خیار شور نمی فروشین؟
- جانم؟ خیار شور!!! فروشی؟؟
- ما تو همین کوچه میشینیم و آلو و روغن زرد و گردو میفروشیم
- بله صحیح
- ببخشید مزاحم شدم خدافظ
- خواهش میکنم خدانگهدار
ینی بعد از دانشجویان تیر به جگر محل، چشمون به بانوان بیزینس همسایه روشن
میگم فکر بدی نیست ساعت 5 که میرسم خونه بشینم خیار شور درست کنم هااا
به قول یارو اینجوریه که ملت میشن رئیس خودشون کارمند خودشون یاد بگیر
پ.ن: نه اینکه من قیافه م شبیه خیارشور درست کن ها باشه ها نه بخدا. کاشف به عمل اومد که کسی که قبل از ما تو این خونه بوده ساندویچی داشته و ظاهرا به همسایه ها خیارشور میفروخته آره
سلام
فکر خوبیه ! اون هم با این وضع اقتصادی باید به فکر کارهای سوم و چهارم و پنجم هم بود .
ممنونم از مطالب زیبای شما
گاها خواننده ام و بسیار سپاسگزارم از قلم زیبای شما .
سلام
البته خوب با کار پنجم هم فکر نکنم مشکلی حل بشه چون هرچی درآمد داشته باشی باید پول دکتر بدی
کار پنجم
شما لطف دارین ممنونم
جالب بود ولی دیر به دیر میایین
ای بابا بس که شماها غرغر کردین دو روز پشت سرهم آپ کردم دیگه
عذر می خوام خانوم
لطفا یه دبه خیار شور ، نیم کیلو زیتون ، یه شیشه پیاز ترشی و به قاعده ی یه کاسه هم سیر ترشی برفستین ! در خونه ی ما با پیک ... اون قلم آخری رو واسه تست می خواما اگه خوب باشه مشتریتون می شم .
ینی دلم میخواست علم اونقدر پیشرفت کرده بود که از همینجا یه دبه خیارشور رو سرت خالی میکردم که دفعه بعد بدونی با یک خانوم متشخص و باوقار و تحصیل کرده و مهندس چطوری صحبت کنی
امان از دست این جناب جعفری نژاد
اینقدر خندم گرفت یادم رفت سفارش های خودم چی بود!
شما هم سفارش داری تیراژه جان!
یهنی من میام تو این وبلاگا ییهو همه ی غمهای عالم رو که رو دوشم بود گم میکنم!!!
یهنی مردم از خنده!!
دستت درد نکنه
....
با جناب جعفری نژاد بودم.
راستی سلام.
این خیار شورهاتون کیلو چن هس حالا؟؟؟
خدا رو شکر که باعث خنده و شادیتون میشه
این جناب جعفری نژاد تاج سر بلاگی هاست حیف که جدیدا فکر شومی به سرش زده و میخواد ننویسه
چه جالب . خوب حلا ازش می پرسیدید آلو و گردو کیلو چند؟ اگه از بیرون ارزون تر و بهتر بود سفارش می دادید
راستش تو اون لحظه دو تا شاخ بالا سرم در اومده بود که باعث شد نتونم اقتصادی فکر کنم
حالا چرا تیربه جگر؟
نصیب بزن تو کار تولید داخلی، بابا خوبه که.بعد سفارش اینترنتی هم قبول کن،ما هم بت سفارش میدیم. اصن شاید من هم زدم تو همین کار. کاسبی ای میشه آ
خوب تیر به جگرن دیگه تو نمیدونی
ینی کسب و کار اینترنتی که میگن همینه؟
فرض کن
نه تروخدا فرض کن
نصیب...
نصیب خیار شور فروش


وااای خدا مردم از خنده
ولی حالا بگذریم دوست جون آبادانی منو پیدا کردی ؟؟؟؟
آگه نکردی چرا کامنت نذاشتی هاااان؟؟؟؟
هرچی سرچ کردم پیداش نکردم
الان میام کامنت میذارم چرا میزنی؟
دوسی حالا اگه این خانوم بیزینس خواننده ی وبلاگت باشه دیگه چیطور میخوای چش تو چشش شی ؟
من همین الانش هم نمیدونم اون کی هست که بخوام تو چشش نگاه کنم یه موقع هم می بینی یارو از همین دخترای دانشجوی تیر بجگر بود که میخواست منو بذاره سر کار و بخنده
.
من اینقده خیار شور دوس دارم ...
سلام ... از میکده اومدم .
اگه درست کردم یک دبه هم برای شما
خوش اومدین
تصور کن اضافه های خیار شور ا همسر جان بزارن صندوق عقب 141 ببرند دم مغازه ها
صندوق 141 هم که جون میده واسه این کارا
خونتون؟! هنوز جوگیری ها
عیب نداره خودش خوب می شه می افته.
جو گرفتم ولم نمیکنه لامصب
حالا ساندویچی فروشی هم گزینه بدی نخواهد بودا؟!!
ای به چشم بهش فکر میکنم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ....


خوبه میتونی از اعتبار اون توی اون محله استفاده کنی
--------------------------------------------------------
راستی یادم رفت ؛ میخواستم بگم ، مادرم یه دختر خاله داره ، دقیقا عین شماست !
اتفاقا تازگی ها کمردرد هم گرفته
--------------------------------------------------------
چند روز پیش دیدمش (کلا سالی یکی دوبار بیشتر نمی بینمش ) نزدیک بود بهش بگم : سلام نصیبه خانوم !!!!