در این وقت مقتضی که در اختیارم قرار داده شده خواستم بگم که:
آیا میدانید بعضی ها هستن که وقتی میرن دستشویی(همون توالت خودمون) در حین انجام کار مربوطه در رو باز میذارن
ینی من قدیما فکر میکردم که این بعضی ها فکر میکنن وقتی میرن دستشویی همه علم غیب دارن که اونها تو دستشویی اند برای همین لزومی نمی بینن که در دستشویی رو ببندن
اما بعد از چند بار تجربه تلخ فهمیدم که نه! اونا اصلا براشون مهم نیست که کسی ندانسته وارد دستشویی بشه و ...
خلاصه اینکه من بعد از چند سال تحقیق و تفحص نفهمیدم که انگیزه ی این افراد از نبستن درب دستشویی پشت سرشان چیه؟
پ. ن 1: خدایی نکرده دست کوتاه نیستن هاااا دستشون به پشتشون میرسه پس این گزینه منتفیه لطفا دنبال فرضیه های جدید بگردید.
پ.ن 2: بس که به روی همکاران محترم لبخند زدم یه نموره توقعاتشون رفته بالاااا، اینه که بنده این روزها هموجووور تراکتور وار کار میکنم و اصلا وخ نمیکنم هی بیام قالبمو عوض کنم و به شما لبخند بزنم(sorry)
پ.ن 3: منتظر پست بعدی در مورد جمع آوری همکاران پرتوقع باشید(به زودی)
اول خودم
قربونت بشم همسری معلومه که همیشه خودت اولی
ژانر وحشت:
ا-بری دستشویی عمومی
۲-قفل در دستشوئی خراب باشه
۳-فاصله سنگ دستشوئی تا در زیاد تر از اندازه دستت باشه که در با دست نگه داری
از همه همه تر تو قزوین باشی
فک کن ببین چی میشه
خوب اون آدمی که در رو نمی بنده خودش یه چیزیش میشه که نمی بنده حالا در هر مکان و زمانی
نهههههههههههههههههههههههههههههههههههه.
دروغههههههههههههههههههههههههههههههههههه
باورم نمیشه نصیب. عینهو توهم میمونه.خدای مــــــــن
اونوخت اینا رو بی خیال میخوام بدونم تو وقتی با این صحنه مواجه شدی چه عکس العملی نشون داد نصیب
واااااااااااااااای خدا، تصور اینکه تو چنین موقعیتی قرار بگیرم هم عذاب اوره. فک کنم خیلی شرمنده شم که طرف درو نبستهفک کنم هی سربه زیر ازش معذرت بخام،هی سرخ و سفید شم،هی اس ام اس بدم معذرت بخام، اصن هی نامه بنویسم هی میل بزنم شاید منو ببخشه حالا دقت کن که طرف مثلا عادت داره درو نبنده
ینی من دقیقا خودم رو زدم به خری ینی شتر دیدی ندیدی برگشتم
نکته ی جالبش اینه که این تجربه برای همه رخ داده اما طرف همینه که هست
یعنی الان به ما هم لبخندنمیزنی که مبادا توقعاتمون بره بالا
آره دیگه
اه حالم بد شد
خاک تو سر این بعضیها
خیلی عوضین بعضیها
اه
عوضی گفتی تموم شد...
وووی چی میکشی تو نصیب
یعنی دیگه هیچی...
خیلی خرن اونا
بمیرم که با چه صحنه هایی که مواجه نشدی
خدا نکنه دوس جون اونا بمیرن که اینقدر بی فرهنگن
وای این اتفاق واسه کسی ک دیده!بد تره!تا اوون ک توو دشووییه:))))))))))))))))
اوون ک توو دشووییه ک آبرووش رفته!ولی اوون ک دیده باید فراموش کنه و ب روو خودش نیاره!!:)))))))))))
آره دقیقا فراموشی سخته
سلام
باید از جملات قصار بر روی درب دستشوئی استفاده کنید
(لطفا هنگام استفاده از سرویس درب را ببندید )
لعنت بر پدر و مادر کسی که درب این مکان را نبندد
منم خودم از بچگی تا الآن تو کف این عملم
یکی از فامیلا این جوریه
پس چنین موجوداتی جاهای دیگه هم یافت شدن
زیاد بر خوردم . ولی کوچیک که بودم . رفته بودیم با خانواده خونه ی یکی از اقوام . دستشویی شون خیلی بزرگ بود . یه دو متری فاصله داشت با در . بعد من در رو باز کردم . همین طور سرم پایین بود و رفتم تو وسطای دستشویی رسیدم دیدم یکی زل زده تو چشمام . بعد از یه جیغ ممتد از دستشویی فرار کردم و زدم بیرون .
خدایی من همون دم در متوجه شدم داخل نرفتم
سلام دوست جونم ، خوبی؟ میگم اون بنده خدا حتما حواس پرتی داره که یادش می ره درو ببنده ، ایندفه شما واسش درو از این طرف قفل کنید تا یه ذره حالش جا بیاد.
سلام عزیز دلم
چه عجب کجا بودی نبودی خابالوووووووووو
مشکل اینه که اگه بخوام در رو ببندم باید برم داخل
میترسن تنهایی برن دستشویی
به به ؛ بزودی یک پست جنجالی در این وبلاگ رونمایی میشود :دی
کللن جنجال دوس داریییییییییییییی
این نشون میده چه ملت روشنفکری داریم ما :دی
هاااا همین روشنفکر گزینه ی درسته
هررررررر چه حس بدی به آدم دست میده هاااااااااااا
منم تا حالا واسم پیش اومده کلی پیش زخودم شرمنده شدم
حسی که هربار میخوای بری دستشویی یادت میاد
شاید از این آدمهایی هستن که می ترسن در دیگه باز نشه و گیر کنند اون تو !!!
فرضیه ی جالبی بود
چرا مارو ویلون و سرگردون وسط زمین و هوا معلق میکنی خاهر من. خو انگیزه شون چیه آخه؟ اصن وسوسه شدم که تز دکتریمو رو همین موضوع وردارم شمام باهاس کمک کنی ها. دیگه ایده از شما بوده.
خوو به شرطی یه جایی مکتوب کنی که ایده ی من بوده
جهت اطلاع:
http://shademane1.persianblog.ir/post/120/
خواستگار: ملاک های شما بریـ یه ازدواج چیه!؟
دختر خانم گرامی: بری مو همی تفاهم خیلی مهمه!
خواستگار: تفاهم که ها! دِگه؟
دختر خانم گرامی: مهم تفاهمه و یه دِنه خانه!
خواستگار: خب ها! دِگِه چی!؟
دختر خانم گرامی: مهم تفاهمه و یه دِنه خانه و یه باغ تو طرقبه!!
خواستگار: و دگِه چه ملاک هایی دِرِن؟!
دختر خانم گرامی: خب همو تفاهم و یه دِنه خانه و یَک ماشین مدل بالا هم خوبه خب!
خواستگار: و دگه!؟
دختر خانم گرامی: خب تفاهم و خانه و ماشین رو گفتُم. یه عالمه هم پول دِشتهِ بِشی بد نیست!
خواستگار: دِگِه امری نِدِرِن!؟
دختر خانم گرامی: چرا! چرا! ها! نِماخوام که شما هم زیاد به زحمت بیُفتِن و روتان فشار بیه! "تفاهم" رو هم فراهم نکردِن اشکال نِدِره!!
خواستگار: ها! ای دست گلتان درد نکُنه... مو بُرُم یه دوری بِزِنُم باز میام!!!
والا من مشهدی نیستم بلا مشهدی نیستم تازه کلاهمون هم اگر بیفته مشهد بر نمی گردیم برداریم چون نیست که برداریم
اییییییییییییییییییییی
خدا رو شکر که این مدلیشو ندیده ام تا حالا
باید برن تو غار زندگی کنن
اینا رو چه به شهر نشینی؟؟
s.baba in che vaziyatiye!afsordegi gereftam.