سوم راهنمایی که بودم یه دبیر عربی داشتیم از این تیپ هایی که سبیل داشت و مغنعه چونه دار میپوشید و با چادر میومد سر کلاس(تو مدرسه دخترانه)
به کلاس که میرسید چند آیه قران میخوند و درس رو شروع میکرد. آخر وقت هم در مورد احکام بچه ها صحبت میکرد و بحث رو میکشوند به حجاب و این حرفا و مواخذه کردن کسانی که یکم مغنعه شون عقب بود یا ناخونشون بلند بود یا موهاشون رو پشت سرشون بالا بسته بودن یا خدای نکرده انگشتر تو دستشون میکردن که دیگه هیچی....
یه روز که صحبت میکرد گفت: اگه یه روز تو خیابون بی حجاب بودین و منو دیدین سلامم نکنین که جوابتون رو نمیدم
(یعنی داشت میگفت مایه ی کسر شئنش هست که یه آدم بی حجاب سلامش کنه)
بی حجاب اون دوران یعنی اینکه چادر سرت نبود و 4 لاخ از موهات بصورت شوید دیده میشد.
از اون زمان همیشه این حرف از ذهنم بیرون نمیرفت و هر وقت میخواستم از خونه بیام بیرون یادش می افتادم که طوری نباشم که اگه دیدمش خجالت بکشم
یه روز داشتم میرفتم خرید که از دور دیدمش، اینقدر قیافه ی خاصی داشت که ار 100 متری شناسایی میشد.
جاتون خالی من هم مثلا تیپ زده بودم.
قضیه مال اون زمانیه که فرق وسط مد بود. تنها ایرادی که الان میتونم از اون تیپ بگیرم همین بود که موهام به اندازه ی 1.5 سانت در حدی که فقط فرقم دیده بشه نمایان بود
نذر و نیاز هامو یادم نیست فقط یادمه اولین کوچه ای که رسیدم سریع پیچیدم و 120 کیلومتر در ساعت میدویدم که معلمم نبینم
مجدد جاتون خالی راه 20دقیقه ای رو 2 ساعت طول کشید تا رسیدم. کوچه ها اینقدر پیچ در پیچ بود که مسیرم رو به زور پیدا کردم. راه برگشتی هم نبود چون میترسیدم پشت سرم اومده باشه
سه سال گذشت و من سوم دبیرستان بودم. یک دختر هموجوووور با حجاب و کمالات که در نمایشگاه تخصصی هنرستان ها شرکت کرده بودم و بخاطر فضای خاص اونجا عجیب تیپ مرتب بودم.
پشت میز غرفه واستاده بودم و داشتم در مورد رشته م به چند تا دانش آموز توضیح میدادم
از در اومد همون معلم عربی سه سال پیش. اینقدر خوشحال بودم که من رو تو اون شرایط میبینه به خودم میبالیدم که مجبور نبودم قایم شم
تمام غرفه ها رو که میومد حواسم بهش بود و خودم رو آماده میکردم برای احوال پرسی.
دقیقا غرفه ی ما رو جا زد.
دقیق که شدم دخترش هم همراهش بود. یک دختر 14 ساله ی فشن با اون مانتو کُتی هایی که اون زمان تازه مد شده بود و موهای پریشون و هفت قلم آرایش آنچنانی
*امثال معلم عربی مون زیاد بودن که نوجونی ما رو کوفتمون کردن با نصیحت هاشون و ایراد گرفتن هاشون و خورد کردنمون اما الان بچه های خودشون رو نمیتونن جمع کنن
اینو گفتم که یادتون باشه هیچ وقت از کسی ایراد نگیرین و منم منم نکنین. آدم نمیدونه آینده چی پیش میاد.
* جاتون خالی با همکارا داریم آهنگ خسته ام من جواد یساری رو گوش میدیم خیلی حال میده همه کارو تعطیل کردن رفتن تو خاطره هاااا (مدیونید اگه مسخره کنید)
من هم از این جور آدم ها زیاد دیدم...
به نظرم چون بیش از حد از بچه هاشون ایراد می گیرن بچه هاشون از اون ور پشت بوم میفتن.
به نظر من طعنه زدم خیلی بده
من خودم به هرکس طعنه زدم به سرم اومده
والا من تا سوم راهنمایی نه مانتو پوشیدم نه روسری سر کردم اما بعدش دیگه مجبور شدم!!! هیچوقت هم معلمهام رو تحویل نگرفتم یعنی توو کوچه دیدمشون سلام نکردم نه اینکه بی ادب باشما من فقط حالم از معلمهای مزخرفم که تمام خاطرات بد زندیگیم رو تشکیل میدن بدم میاد... همچین معلمی نداشتیم فک کنم شاید هم من یادم نمیاد اما اره خیلی از این ادمها هستن...
برعکس تا دلت بخواد ما معلم داشتیم که برامون روضه میخوندن
خوشا به سعادتت خواهررررر
من همیشه بچه مثبت بودم

الان از خودم حرصم میگیره
هرچی میگفتن میگفتم چشم
درد منم همینه خوب
چرا باید همش بهشون میگفتیم چشم
منم زیاد دیدم از نجور آدما حتی تو خانواده....!
متاسفانه همه جا یافت میشن
شاید خود ما هم جزشون باشیم حالا در موارد دیگه
از این اتفاقات زیاد می افته! این دنیا مزرعه آخرت است.
وای بر طعنه زننده ملامت کار(( ویلل لکل همزه لمزه))
اونی که تو پرانتز کیه؟
من دیدم این ادمها رو و اوصافی شنیدم ازشون که اگه بگم کف ف ف ف ف ف ف فف میکنید
ینی برای ظاهر اون جورین ولی در باطن دلشون خیلی چیزا میخواد
و اگر بتونن انجام میدن
مطمئن باشید
100 درصد
من این جور موارد رو میبینم دلم خنک میشه احساس میکنم نفرینام گرفتدشون .
کوزه گر از کوزه شکسته آب میخوره دیگه
منو نفرین نکنی یه وخت ها
چی بگم والا
هیچی نگو دوس جون
این جورآدم ها چون الکی سخت می گیرند بچه هاشون دیگه زده می شند و حرفشون رو گوش نمی دند به خدا اسلام این رو نمی گه الکی سختش کردند که همه ی بچه هامون دیگه دین گریز شدند
راستی اون دوستمون که می گه من همیشه می گفتم چشم . خوب می تونست گوش کنه ولی اون چیزی رو که معتقد بود عمل کنه .
برای این دوست عزیزمون (دختری از یک شهر دور)هم باید بگم من خودم یه معلمم معلم ورزش هم هستم خیلی باز فکر می کنم اعتقادات هر کی به خودش ربط داره ولی اون زمان چون محیط بسته تر بود یه کم معلم ها سخت گیر تر بودند ولی این درست نیست که آدم به کسی که یک سال واسش زحمت کشیده بگه تحویلش نمی گرفتم معلم زحمت می کشه پولش رو هم می گیره غیر از اون اجر معنوی که با این دانش آموزان اگه بهمون بدند و پولی که می گیریم هیچ توقعی از دانش آموزا نداریم می خوان تحویل بگیرند می خواند نگیرند هر کی با رفتارش شان و شخصیت خودش رو نشون می ده و معلم کشته مرده ی تحویل گرفتن نیست گفتم که معلم ها دو گروه بیشتر نیستیم هیچ گروهمون هم دنبال احترام شما دانش آموزان قدر ناشناس نیستیم حالا بماند که حضرت علی هم فرمودند هر کس یک کلمه به من آموخت من تا ابد برده ی اویم
سلام دوست عزیزم
هیچ کس اینجا خدای نکرده قصد توهین به قشر معلم رو نداره در تمام اقشار جامعه تعداد اندکی همیشه هستند که ضد حالن منظور دوستمون هم همون عده ی اندک بود وگرنه هیچ کس منکر زحماتی که در طول تحصیل معلم هامون برامون کشیدن نیست
امیدوارم ناراحت نشده باشی
سلام
همیشه همینطوره-هر کی بیشتر از این چرندیات تحویل دیگران میده و ... نمیتونه حتی فرزندهای خودش رو تربیت کنه چه برسه به دیگران.نمیدونم این چه قانونیه که توی طبیعت هست ولی قانون باحالیه که همون چرندیات سرشون میاد تا بفهمن...
الان یکی یکی چند نفر از این افراد توی ذهنم دارن رژه میرن...
خوبه که ما یاد بگیریم قبل از تربیت دیگران اول خودمون رو تربیت کنیم
از این معلم ها داشتیم
چی بگم...
هیچی نگو کاملا شفافه
سلاملکم ؛
به نکته ی بسیار خوبی اشاره کردید.
سلاملکم
مرسی که سر میزنید
معلم عربی ما تو خیابون بهش سلام می کردیم صداشو کلفت می کرد جواب می داد:))))))))))می خواستیم امتحان نگیره عکس بازیگرای مردو می چسبوندیم ب دیوار!یا عکس بازیگرای زن خارجی رو!!!اوونم کل وقتو با زنگ تفریح روضه می خوند:)))))))))یادش بخیر
واقعن حرفتو قبول دارم!من این موردو توو ناظما دیدم!و شدیدن ازشون متنفرم!!!!و هنوز دنبال ی فرصتم ک حالشونو بگیرم!!!!!!!!!!چقد این پست فشار عصبی داد بهم:)))))
من ی زمانی جواد یساری گوش می دادم:))))دیگه بابام اعتراض کرده بود بهم:)))))
شما هم جز دانش آموزای موزی بودین اااا
منم یه همچین مربی عربی
چادری (تو مدرسه دخترانه داشتم)که ایه بعد کلاس می نوشت پا تخته
ولی ما پسرشو دیدیم فشنه سیخ سیخی بود
و از این مدل ها الا ماشا...
تومدرسه ی ما هم پر بود از این روضه خون ها- سال دوم دبیرستان مدرسه مون یه چیزی تومایه های «ورود آقایان ممنوع بود»!!
همیشه همین جوریه-از هر چی بدت بیاد به سرت میاد! من یکی خیلی دلم خوشحال میشه میبینم اینا که این همه سال روضه خوندن و ما رو ترسوندن و سینمای وحشت برامون تصویر کردن اینجوری بچه های خودشون سرشون بیارن-
پس همه با هم دلمون خنک
آهنگ خسته مگه واسه فرامرز اصلانی نبود؟؟؟!
خسته ام از این همه دیوانگی خسته از نادانیه فرزانگی خسته از دشمنان خانگی خسته ام از این همه بیگانگی
اینو نمیگی؟
خسته ام من خسته ام من
مثه مرغ بال و پر شکسته ام من
مال جواد خودمونه
چی بگم
منم زیاد دیدم....
و ...
خوب ممکنه ما هم به همین دردها مبتلا بشیم!
متاسفانه برای هر کسی شاید پیش بیاد حتی خود من که انتقاد میکنم
معلم عربی من دقیقا شبیه همین بود میشد به سیبیلاش قسم خورد


البته ماکه گوش نمی کردیم
اما منو خیلی دوست داشت با اینکه مثبت نبودم ولی از دوست صمیمیم بدش میومد و همیشه به من می گفت مهدیه با این نگرد خدای ناکرده از صراط مستقیم میوفتی به صراط نامستقیم
راستش رو بگو ببینم الان تو صراط مستقیمی یا نامستقیم
دقیقا الان خودم نمی دونم کدوم صراطم
بلا شدیا مچ میگیری