این عنوان برای دومین بار هست که اینجا داره تکرار میشه
عرض شود که بعد از چند ماه، بالاخره یک نفر پیدا شد که از شانس ما یه روزی اومد که رئیس حوصله نداشت باهاش صحبت کنه و ارزیابی اون رو به رئیس کوچک سپرد
و رئیس کوچک هم از اونجایی که پسری بس دل رحم هست با 4 جمله صحبت، تشخیص دادن که ایشون یک هفته ای آزمایشی بیان تا ببینیم چی میشه
راستش فعلا اینقدر شلوغم که وقت ندارم خانم همکار رو زیر نظر بگیرم و فعلا حرفی در مورد ایشون ندارم
*فقط دعا کنید این یکی دیگه ماندگار بشه، مُردیم از بس جلبک رو مجبور کردیم برامون چایی بریزه (اون هم چایی پر رنگ و تلخ)