جاتون خالی دیشب خونه ی جلبک دعوت بودیم به صرف پیراشکی و قلیون و ورق و سریال ایزل
از اونجایی که بنده لپ تاپم رو خونه جا گذاشته بودم و نمی تونستم خودم رو با وبلاگم سرگرم کنم هموجور در حال فکر کردن بودم که چطوری از وقتم بهره ببرم که یکهو یاد جمله ی مشهور لقمان حکیم افتادم و در کمال ناباوری همسرجون و باجناق و جلبک و اسی قلیون رو از همسرجان گرفتم و بکش که میکشی
جونم براتون بگه که تلخترین تجربه ی زندگیم همین قلیون کشیدن بود که با هر قُلقُل احساس میکردم یه عالمه مولکول سرطانی رو وارد ریه ی محترم میکنم ولی سعی میکردم خودم رو شاد بگیرم و مثه حرفه ای ها از دودش لذت ببرم بلکه همسرجون حرصش دربیاد و نتیجه بخش باشه
هرچی با خودم دو دوتا چهارتا میکردم که اگه دو روز دیگه سرطان بگیرم میتونم پول درمانم رو جور کنم یا نه به نتیجه ای نمیرسیدم ولی با یادآوری درس دهقان فداکار و پترس و ... خودم رو راضی میکردم که عیب نداره من فدا میشم اما در عوض اینا اصلاح میشن
خلاصه جونم براتون بگه که آب از آب تکون نخورد و بنده فقط خودم رو دودی کردم و مضحکه ی دوستان شدم و حتی یکنفر هم متوجه زشتی این کار نشد که سعی کنه دیگه انجام نده
حالا سه حالت داره:
یا لقمان دل فرخنده ای داشته که گفته ادب از بی ادبان!
یا من خیلی خوش خیال بودم که احساس کردم اگه من قلیون بکشم همسرجان متوجه زشتی این کار میشه و قلیون ها رو برای همیشه میشکنه
یا قبح قلیون کشیدن ار بین رفته دیگه که همه با افتخار راست راست راه میرن و قلیون میکشن
سخنی با جوانان پاک:
از همسر ناباب، خواهر مادر ناباب و همه ی ناباب ها دوری کنین. من کشیدم شما نکشین