3 روز پیش زنگ زده به رئیس کوچک ( همه از نبودن رئیس جان تمام استفاده رو میبرن) گفته بچم مریضه 2 . 3 روز مرخصی میخوام ( اینجا و 3 روز مرخصی! )
رئیس کوچیکه ی ما هم رحم دل .... گفته برو
حالا خبر رسیده که خانوم زرنگ تشریف بردن در یکی از این شرکتهای همسایه آزمایشی کار میکنن
در واقع میخواسته از اینجا مونده از اونجا رونده نشه
بعد از سُخی (که رحمت خدا بر او باد) ایشون رکورد دوم اخراجی ها در این وبلاگ رو ثبت میکنن
البته مخروج شده ها!
آخه یکی نیست بگه عزیز دل من اینجا تو آستینت آدم دارن بعد تو میگی بچم مریضه
دوراندیشی نوشت:
خوب اگه من دو روز دیگه بچه داشته باشم بعد زبونم کور دخترم مریض بشه اونوخت بخوام مرخصی بگیرم مار گزیده دیگه باور نمیکنه که من راست میگم...
کلمه و ترکیب های تازه:
تو آستینت آدم دارم= کنایه از اینکه آب بخوری من میفهمم (تکیه کلام رئیس جان)