دستهها
ابر برجسب
طب سوزنی، کاهش وزنجدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- مرداد 1393 1
- اردیبهشت 1393 1
- دی 1392 1
- مهر 1392 2
- شهریور 1392 8
- مرداد 1392 2
- تیر 1392 3
- خرداد 1392 1
- فروردین 1392 2
- اسفند 1391 4
- بهمن 1391 2
- دی 1391 5
- آذر 1391 3
- آبان 1391 7
- مهر 1391 7
- شهریور 1391 5
- مرداد 1391 7
- تیر 1391 7
- خرداد 1391 13
- اردیبهشت 1391 20
- فروردین 1391 14
- اسفند 1390 19
- بهمن 1390 23
- دی 1390 32
- آذر 1390 28
- آبان 1390 33
- مهر 1390 25
- شهریور 1390 8
عید قربان
2) یک بارون قشنگ ناز مامانی میومد حیفم اومد همسرجان نبینه سر صبح بیدارش کردم گفتم منو برسون بارون رو هم ببین
3) ناهار خونه ی خاله ریزه دعوتیم. در واقع عروس و داماد جدید رو دعوت کردن. به قول ما (داماد خبری یا همون پاگشا) یکی از لذت های بعد از عروسی همین دعوتی هاست که ما مفت مفت میخوریم
4) اون همکار جدید مهربونه بووود چند پست قبلی گفتم... ایشون امروز گفتن که از فردا دیگه نمیان(دیسک کمر داره و این حرفا سختشه) 
5) جشنمون هم با خوردن شیرینی و خبر بالایی پایان یافت.
6) خانم همکارمون (بابا بزرگ) چند روزه که مریضه اعزامش کردن بیمارستان رضوی مشهد باید عمل قلب انجام بده یه یادی هم از همه مریض ها که خدا انشاالله شفاشون بده
7) سه نفرگوسفند گرفتند برای قربونی. جناب 007 که میخواسته از اون شرکت بیارشون اینجا از دستش فرار کردن بیچاره یک ساعت دویده دنبالشون تا تونسته بگیرشون میگفت یکی شون که وزنش خیلی زیاد بوده تو دستش بوده شروع کرده به دویدن بعد از کلی دویدن و کشیدن این بنده خدا دنبال خودش دیده فقط پشمای گوسفند تو دستشه و یارو فلنگ رو بسته 
اون دو تا دیگه شون رو هم بسته بودن تو وانت منم غصه بودم گفتم برم آخر عمری یه عکسی ازشون بگیرم(یادگاری)
پاهاشون رو باز کردن اول که خیلی شیک واستاد عکس گرفت.
بعدشم بدو که میدوی. 4 نفر رو دنبال خودشون دور محوطه کشوندن تا گرفتنشون
حیف چنین موجودات زبلی نیست که بمیرن 
***********************************************
پست بعدی براتون یک عکس بدون شرح میزارم حتما ببینید. ( در آن معانی بسیاری نهفته است)
من که کاسب هستم روزای تعطیل را تعطیل می کنم
البته چه باشم و نباشم فرق نداره چون هیچ کی نمی یاد حالی ازم بپرسه کسانی که می یان یا ویزیتورن و یا می خوان جنس نسیه ببرن و یا قرض دستی می خوان
شما که کارمندید چه کار بکنین و چه نکنین مواجب آخر برج دارین چرا میان نکنه دنبال اضافه کار های نکرده روز های قبلین
خوب برادر من کدوم کارمند عاقلی روز تعطیل بدون یک قرون دریافت اضافه کار حاضره بیاد سر کار که من دومیش باشم ها
سلام
دلم برات سوخت
آخی سرکاری؟
میگم نبینم کامنتهای منوبی ج بذاری؟
تازشم باید هر وقت منم میام تو همبیای؟
و؟
اهان!
عکسی ک گذاشته خوشگله
خودتی؟
خیلی نسوزه ساعت 12 آزادمون کردن بریم
من که همیشه جواب میدم
بله خودمم
خیلی نامردیه روز تعطیل آدم بره سر کار
آره خیلییییییییییییییی
سلام
ما منتظر عکس بدون شرحیم
حیف که امروز نشد عکس بگیرم فردا حتما میزارم
اعتراف میکنم این تنهاوبلاگ زنانه ای است که می خوانم
به کسی نگو
دلیلش هم اینکه نویسنده اش نه از سر سوز معشوق جیم شده می نویسد نه ازموضوعاتی که همه اشان تکراری اند و... تو خودت بهتر میدانی
شما لطف دارین
این طراوت روزمرگی از نگاه خانومانه ات را حفظ کن (...خرده فرمایشات یک دوست وبلاگی)
خب بازم اگه دلیل می خوای ( از نظر متفاوت بودن) : همین هدر قالب با ان جمله شیرینش فکر کنم کافی است
روز تعطیل میچسبه کار کنید هااااا
حالا طفلی همسرتون که صبح روز تعطیل هم باید بیدار شن شما رو برسونن
جاتون خالی مادر یه آش رشته پخته تو این هوای پاییزی و ابری بارونی میچسبه
منم آش میخوام
ما که کلن سر کاریم تعطیل و غیر تعطیل هم نداره. یعنی سر کار گذاشتنمون.
واقعا
آخی بیچاره گوسفندا گناه دارن
وقتی فرار میکردن اینقدر دلم سوخت
سلام
عیدت مبارک
هرچند عیدی که تعطیل نباشه به چه دردی میخوره پس؟!
مرسی عید شمام مبارک
دقیقا عیدی که تعطیل نباشه ...
ما همیشه جای دوستان گذشته رو خالی میکنیم
اونقدر خاطره هست که با هر مناسبت تعریف کنیم
یک دیالوگ یادگاری هم پیش ما دارید که من همیشه برای همکار جدیدا تعریف میکنم(راضی باشید)
تصور کنید گوسفندا باخودشون میگفتن خدایا من چه گناهی مرتکب شدم گیر اینا افتادم؟
نماینده گوسفندان به سوگ نشسته در غم عزیزان از دست رفته : ای آدم ها ! حالا حضرت ابراهیم می خواست اسماعیل رو نکشه یه کاری کرد؛ شماها چرا ول نمی کنین؟
دیالوگ؟
من اونقدر معروف بودم خودم نمیدونستم
حالا چی هست که خودم یادم نیست؟؟؟/
اونی که از تو اتاق داد زدی حسابدارت ... حاج آقا
سلام
اگر این عکس ها و گزارش تصویری را گذاشته بودید که دل ما را ریش کنید ، روز بعد از عیدی ، تبریک می گوییم موفق شدید
من فکر میکردم فقط دل خودم ریش میشه
پیر شدیم رفت
اختیار دارین هنوز به چل چلی نرسیدین که
پس چی شد این عکس بدون شرح
تو یخچاله
گوسِفَنْد...این تلفظ استاد روشندل بود در کلاس آمار و مدل سازیمان..