جان سالم به در بردیم


ساعت ۱.۳۰ بعد از ظهر دیروز پشت میزم نشسته و مشغول کارهای روزمره بودم که انباردار شرکت سراسیمه وارد اتاق شد و  مدیر داخلی رو صدا کرد و با جمله یک لحظه زود بیاد بیرون از ساختمون خارج شدن. اینقدر چهره ی هولی داشت که با توجه به سابقه های قبلی فهمیدم اتفاق بدی افتاده

شعله های آتش و دودی که از آخرین سالنهای انبار محوطه پیدا بود همه رو کشوند پای تلفن و همه فقط دنبال آتشنشان بودند. شهرک صنعتی فقط دو ماشین آتشنشانی بیشتر نداشت به سه تا از شهرهای کوچیک اطراف هم زنگ زدیم و ماشینهای نیشابور آخرین نیروهای کمکی بودن که رسیدن در شرکت باز بود و هر کس که دود رو میدید میومد داخل محوطه و جالب اینکه همه دوربین به دست فقط فیلم میگرفتن. مواد خطرناکی تو انبار بود و با اون نیروهای کم بعید میدونستیم آتش مهار بشه. کسی جز ما نمیدونست که هر لحظه امکان انفجار دیگ بخار ۱7تنی هست و ممکنه همه مون بریم رو هوا . حدود ده تا ماشین آتشنشان بود و زود موادشون تموم میشد و دوباره برمیگشتن اوضاع بسیار متشنجی بود و من و بقیه خانومها که کاری از دستمون ساخته نبود فقط زیر لب دعا میخوندیم و به ماموران سمجی که تو همون لحظه دنبال مقصر میگشتن جواب سر بالا می دادیم. دلم میخواست یک میکروفن بردارم به تمام کسانی که با هیجان مشغول فیلم گرفتن بودن میگفتم که احمق ها شاید لحظه ی دیگه اینجا نباشین.

هرچی بود به لطف خدا و کمک تمام کسانی که اون لحظه فقط به خاموش کردن آتش و نه به جانشون فکر می کردن تموم شد(البته تموم که نه هنوز دودش بلنده)

اما چیزی که میخوام تو این پست بگم اینه که فیلم برداری از بحرانی ترین شرایط موجود چه لذتی داره که آدم حاضره جونش رو به خطر بندازه ؟!!!

نظرات 14 + ارسال نظر
دایی جواد پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:55 ق.ظ

خدا بیامرزه رفته گان همه -جون سالم به در بردید خدا شکر بقیه ش درست میشه

بله درست میشه خدا رو شکر

عاطی پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:50 ب.ظ


خدا رو شکر ک بخیر گذشت:گل

و اینکه این فیلم ها تا چند وقت نقل مجالسشان هست!پس به خطرش می ارزید:دی

و اینکه ی دوم اینکه!خیلی خوشحالم ک بالاخره وبلاگت رو آپ شده!دیدم عزیزم:-***

:گل ل ل ل

سلام عاطی جونم
دلم برات تنگ شده بود

جزیره پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:55 ب.ظ

مثه تو فیلماااااااااااااااااااااااااااااااا
خداروشکر سالمی. اونوخت نصیب شما میدونستین امکان داره برین هوا بعد تو اتاقاتون نشسته بودین؟؟؟؟؟؟؟خب من اگه بودم کلن از محوطه میرفتم بیرون
ولی به نظر من اونایی که فیلم میگرفتن نمیدونستن امکان داره برن رو هوا

مرسی جزیره جان
ما تو اتاق نبودیم تو محوطه بودیم اما اینقدر همه پریشون بودن که نمیشد با خیال راحت محیط رو ترک کرد تو اون لحظه دوس نداشتم برم نمیدونم چرا
همش فک میکردم شاید کاری ازم ساخته باشه
منظور منم همینه میگم اکثرا عمق فاجعه رو نمیدونن برای همین با خیال راحت تماشا میکنن اینو گفتم درس عبرتی بشه برای بقیه که ندانسته تو محیط های خطرناک نایستن به تماشا

Gloom پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:57 ب.ظ http://gloom.blogsky.com/

سلام
بعد مدت ها برگشتم
ببخشید بی خبر یوهویی رفتم!

سلام خوشحالم که برگشتی

دل آرام پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:18 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

خدا رو هزار مرتبه شکر که آسیب جانی ندیدید.
والا منم نمیدونم این فیلم برداری چه حرکتیه
مگر اینکه ملت همه متفق القول نیت کرده باشن که "مستند ساز" بشن!!

سلام دل آرام عزیزم
واقعا این مستند سازی رو خوب اومدی

طـ ـودی جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:00 ق.ظ

باز هم خدا رو شکر که به خیر گذشته

بله خدا رو شکر

جیران دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:06 ب.ظ http://jiran63.blogsky.com/

سلام عزیزم...
خدا رو شکر که اتفاق بدتری نیفتاد...
خوشحالم که سالمی گلم....

سلام دوس جون
منم خوشحالم از دیدن کامنتت

یک معلم سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:11 ب.ظ http://jafari58.blogfa.com/

خدا رو شکر سالم هستید
من جای شما بودم زود محوطه رو ترک می کردم
حالش خوب نیست کسی که به خاطر یه فیلم خودش رو به خطر می ندازه
البته تو نشنال جئوگرافیک هم فیلم های مستند زیادی می ده که فیلم بردارها جون خودشون رو به خطر می اندازند واسه فیلم هایی که می گیرند ولی اونها شغلشونه و خداد تومن هم پول می گیرند ولی باز به نظر من نمی ارزه

رها چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:50 ب.ظ http://gahemehrbani.blogsky.com/

خدا رو شکر که سلامتی عزیزم و برامون مینویسی

یک معلم پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:15 ب.ظ http://jafari58.blogfa.com/

غنچه از خواب پرید ... و گلی تازه به دنیا آمد ...

خار خندید و به گل گفت : سلام ... و جوابی نشنید ...

خار رنجید ولی هیچ نگفت ...

ساعتی چند گذشت ... گل چه زیبا شده بود ...

دست بی رحمی آمد نزدیک ... گل سراسیمه ز وحشت افسرد ...

لیک آن خار در آن دست خلید ... و گل از مرگ رهید ...

صبح فردا که رسید ... خار با شبنمی از خواب پرید ...

گل صمیمانه وشادان به او گفت : سلام ...

کیانا چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:11 ب.ظ http://p4nt4lo0n.blogsky.com

ووووووووووووووووووی چه وحشتناکککک

نمیدونم من اگه بودم چیکار میکردم ولی شکر که بخیر گذشته


راستی سلاااااااااااااااااااااااااام پرچانه جانمممم

جیران یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:28 ب.ظ http://jiran63.blogsky.com/

سلام عزیزم...
دلم برات کلی تنگیده...

شاعر شنیدنی ست پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:47 ق.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

سلام عزیزم خدارو شکر که بخیر گذشت وسالمین تو کدوم شهرکی؟ آخه منم تو شهرک صنعتی کار میک نم (عباس آباد)
چندجای نابجا این صحنه های فیلم گرفتنو دیدم سر تصادف وسط دعوا تو آتیش سوزی ..واقعا نمی فهممشون
تو آتیش سوزی بودنو تجربه کردم حستو می فهمم
به روزم ببا دولت تدبیر

حسام شنبه 22 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 03:53 ب.ظ

سلام ؛

خدا را شکر کسی خسارت جانی ندید امّا بعضی مواقع آدم حماقت هایی می کنه...نمونش همین فیلم گرفتن موقع آتش سوزی.جان آدم مهم تره یا فیلم گرفتن با دوربین موبایل؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد