آیا میدانید؟

در این وقت مقتضی که در اختیارم قرار داده شده خواستم بگم که:

آیا میدانید بعضی ها هستن که وقتی میرن دستشویی(همون توالت خودمون) در حین انجام کار مربوطه در رو باز میذارن

ینی من قدیما فکر میکردم که این بعضی ها فکر میکنن وقتی میرن دستشویی همه علم غیب دارن که اونها تو دستشویی اند برای همین لزومی نمی بینن که در دستشویی رو ببندن

اما بعد از چند بار تجربه تلخ فهمیدم که نه! اونا اصلا براشون مهم نیست که کسی ندانسته وارد دستشویی بشه و ...

خلاصه اینکه من بعد از چند سال تحقیق و تفحص نفهمیدم که انگیزه ی این افراد از نبستن درب دستشویی پشت سرشان چیه؟




پ. ن 1: خدایی نکرده دست کوتاه نیستن هاااا دستشون به پشتشون میرسه پس این گزینه منتفیه لطفا دنبال فرضیه های جدید بگردید.

پ.ن 2: بس که به روی همکاران محترم لبخند زدم یه نموره توقعاتشون رفته بالاااا، اینه که بنده این روزها هموجووور تراکتور وار کار میکنم و اصلا وخ نمیکنم هی بیام قالبمو عوض کنم و به شما لبخند بزنم(sorry)

پ.ن 3: منتظر پست بعدی در مورد جمع آوری همکاران پرتوقع باشید(به زودی)

نظرات 20 + ارسال نظر
همسرجان پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:51 ق.ظ

اول خودم

قربونت بشم همسری معلومه که همیشه خودت اولی

دایی جواد پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:02 ق.ظ

ژانر وحشت:
ا-بری دستشویی عمومی
۲-قفل در دستشوئی خراب باشه
۳-فاصله سنگ دستشوئی تا در زیاد تر از اندازه دستت باشه که در با دست نگه داری
از همه همه تر تو قزوین باشی
فک کن ببین چی میشه

خوب اون آدمی که در رو نمی بنده خودش یه چیزیش میشه که نمی بنده حالا در هر مکان و زمانی

جزیره پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 ق.ظ

نهههههههههههههههههههههههههههههههههههه.
دروغههههههههههههههههههههههههههههههههههه
باورم نمیشه نصیب. عینهو توهم میمونه.خدای مــــــــن

اونوخت اینا رو بی خیال میخوام بدونم تو وقتی با این صحنه مواجه شدی چه عکس العملی نشون داد نصیب
واااااااااااااااای خدا، تصور اینکه تو چنین موقعیتی قرار بگیرم هم عذاب اوره. فک کنم خیلی شرمنده شم که طرف درو نبستهفک کنم هی سربه زیر ازش معذرت بخام،هی سرخ و سفید شم،هی اس ام اس بدم معذرت بخام، اصن هی نامه بنویسم هی میل بزنم شاید منو ببخشه حالا دقت کن که طرف مثلا عادت داره درو نبنده

ینی من دقیقا خودم رو زدم به خری ینی شتر دیدی ندیدی برگشتم
نکته ی جالبش اینه که این تجربه برای همه رخ داده اما طرف همینه که هست

جزیره پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:04 ق.ظ

یعنی الان به ما هم لبخندنمیزنی که مبادا توقعاتمون بره بالا

آره دیگه

مانا پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ق.ظ

اه حالم بد شد
خاک تو سر این بعضیها
خیلی عوضین بعضیها
اه

عوضی گفتی تموم شد...

آذرنوش پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:08 ب.ظ http://azar-noosh.blogsky.com

وووی چی میکشی تو نصیب

منه بی نام پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:46 ب.ظ http://www.maral-note.blogfa.com


یعنی دیگه هیچی...
خیلی خرن اونا
بمیرم که با چه صحنه هایی که مواجه نشدی

خدا نکنه دوس جون اونا بمیرن که اینقدر بی فرهنگن

عاطی پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:18 ب.ظ http://www-blogfa.blogsky.com/



وای این اتفاق واسه کسی ک دیده!بد تره!تا اوون ک توو دشووییه:))))))))))))))))

اوون ک توو دشووییه ک آبرووش رفته!ولی اوون ک دیده باید فراموش کنه و ب روو خودش نیاره!!:)))))))))))

آره دقیقا فراموشی سخته

نکرت پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:27 ب.ظ http://www.aloode.blogsky.com

سلام
باید از جملات قصار بر روی درب دستشوئی استفاده کنید
(لطفا هنگام استفاده از سرویس درب را ببندید )


لعنت بر پدر و مادر کسی که درب این مکان را نبندد

مهاجر پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:17 ب.ظ http://1mohajer.blogsky.com

منم خودم از بچگی تا الآن تو کف این عملم
یکی از فامیلا این جوریه

پس چنین موجوداتی جاهای دیگه هم یافت شدن

fotros جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:21 ق.ظ http://fotros2.blogsky.com

زیاد بر خوردم . ولی کوچیک که بودم . رفته بودیم با خانواده خونه ی یکی از اقوام . دستشویی شون خیلی بزرگ بود . یه دو متری فاصله داشت با در . بعد من در رو باز کردم . همین طور سرم پایین بود و رفتم تو وسطای دستشویی رسیدم دیدم یکی زل زده تو چشمام . بعد از یه جیغ ممتد از دستشویی فرار کردم و زدم بیرون .

خدایی من همون دم در متوجه شدم داخل نرفتم

آتی جون جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:57 ق.ظ

سلام دوست جونم ، خوبی؟ میگم اون بنده خدا حتما حواس پرتی داره که یادش می ره درو ببنده ، ایندفه شما واسش درو از این طرف قفل کنید تا یه ذره حالش جا بیاد.

سلام عزیز دلم
چه عجب کجا بودی نبودی خابالوووووووووو
مشکل اینه که اگه بخوام در رو ببندم باید برم داخل

رعنا جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:33 ب.ظ http://rahna.blogsky.com

میترسن تنهایی برن دستشویی

به به ؛ بزودی یک پست جنجالی در این وبلاگ رونمایی میشود :دی

کللن جنجال دوس داریییییییییییییی

هاله شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:09 ق.ظ http://assman.blogsky.com

این نشون میده چه ملت روشنفکری داریم ما :دی

هاااا همین روشنفکر گزینه ی درسته

سارا شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:30 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

هررررررر چه حس بدی به آدم دست میده هاااااااااااا
منم تا حالا واسم پیش اومده کلی پیش زخودم شرمنده شدم


حسی که هربار میخوای بری دستشویی یادت میاد

ری را شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:00 ب.ظ http://narenjestaan.persianblog.ir

شاید از این آدمهایی هستن که می ترسن در دیگه باز نشه و گیر کنند اون تو !!!

فرضیه ی جالبی بود

یکی از همین مریم ها یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:38 ب.ظ http://pilaar.ir

چرا مارو ویلون و سرگردون وسط زمین و هوا معلق میکنی خاهر من. خو انگیزه شون چیه آخه؟ اصن وسوسه شدم که تز دکتریمو رو همین موضوع وردارم شمام باهاس کمک کنی ها. دیگه ایده از شما بوده.

خوو به شرطی یه جایی مکتوب کنی که ایده ی من بوده

بی ربط دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:37 ب.ظ http://idleuser.blogfa.com

جهت اطلاع:
http://shademane1.persianblog.ir/post/120/

خواستگار: ملاک های شما بریـ یه ازدواج چیه!؟
دختر خانم گرامی: بری مو همی تفاهم خیلی مهمه!
خواستگار: تفاهم که ها! دِگه؟
دختر خانم گرامی: مهم تفاهمه و یه دِنه خانه!
خواستگار: خب ها! دِگِه چی!؟
دختر خانم گرامی: مهم تفاهمه و یه دِنه خانه و یه باغ تو طرقبه!!
خواستگار: و دگِه چه ملاک هایی دِرِن؟!
دختر خانم گرامی: خب همو تفاهم و یه دِنه خانه و یَک ماشین مدل بالا هم خوبه خب!
خواستگار: و دگه!؟
دختر خانم گرامی: خب تفاهم و خانه و ماشین رو گفتُم. یه عالمه هم پول دِشتهِ بِشی بد نیست!
خواستگار: دِگِه امری نِدِرِن!؟
دختر خانم گرامی: چرا! چرا! ها! نِماخوام که شما هم زیاد به زحمت بیُفتِن و روتان فشار بیه! "تفاهم" رو هم فراهم نکردِن اشکال نِدِره!!
خواستگار: ها! ای دست گلتان درد نکُنه... مو بُرُم یه دوری بِزِنُم باز میام!!!

والا من مشهدی نیستم بلا مشهدی نیستم تازه کلاهمون هم اگر بیفته مشهد بر نمی گردیم برداریم چون نیست که برداریم

آشفته یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ق.ظ http://theone-m20.blogfa.com/

اییییییییییییییییییییی
خدا رو شکر که این مدلیشو ندیده ام تا حالا
باید برن تو غار زندگی کنن
اینا رو چه به شهر نشینی؟؟

kosar جمعه 23 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:12 ب.ظ

s.baba in che vaziyatiye!afsordegi gereftam.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد