عقل که نیست...


اگر در حال خوردن یا آشامیدن هستید پیشنهاد میکنم بعدا بخونین


داریم صبحانه میخوریم یارو از در اومده با دماغ خونی میگه:

با یکی از بچه ها دعوام شده زده تو دماغم اومدم پیش رئیس شکایت کنم گفتن نیست حالا شما بی زحمت شاهد باشین که دماغم خون اومده که وقتی رئیس اومد بهش بگم


میخواستم بش بگم اگه دوس داری بیا خون هاشو بریز تو ظرف برات نگه داریم هر وقت رئیس اومد خون ها رو بزن به دماغت تا صحنه داغ به داغ باشه


ته دلم گفتم من اگه عوض اون یارو بودم چنان میزدمت که پای اومدن تا اینجا رو هم نداشته باشی



نظرات 12 + ارسال نظر
مانا یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ق.ظ

اول!!!!!!!!!!!!

مانا یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:49 ق.ظ

خدا نکشتت!!!
منم داشتم صبحانه میخوردم!۱
ولی عجب نفهمی بوده ها!!

خوب عزیز دلم من که گفتم اگه در حال خوردن هستین نخونین
حس کنجکاویت گل کرد نه

مانا یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:16 ق.ظ

معلومه که آدم از هرچی منع بشه بهش بیشتر علاقه نشون میده!!

جزیره یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:26 ب.ظ


وقتی رئیس اومد رفتی شهادت دادی؟

نه بابا

بهار یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:52 ب.ظ http://takatom.blogfa.com/

سلام

یعنی من متنفرم از این حالتا

حالا شاهد بودی یا نه؟

فکر کن
نه بابا یارو دیگه پیداش نشد فکر کنم در راه برگشت حسابی حالش رو جا آورده بودن

مهاجر یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:57 ب.ظ http://www.1mohajer.blogsky.com

واقعا کمی شعور هم لازمه زندگیه ها جدی میگم.
این روزا خیلی ها دچار کمی ... شدند

واقعا

حسام یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:18 ب.ظ

سلام ؛

آخرش چی شد؟

هیچی

سارا دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:52 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

پس خدارو شکر تو جای اون یارو نیستی

بهار دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 ق.ظ http://takatom.blogfa.com/

کدوم عکسه که کجاست؟

بهار دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:30 ق.ظ http://takatom.blogfa.com/

آها عکس کنار آیدیم؟؟ تهران میدان آزادی

هوووم

ری را دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ق.ظ http://narenjestaan.persianblog.ir

یعنی اگه تو نگفته بودی فکر می کردم جوکه
عجب آدمهایی پیدا می شن

ینی اینقدر مطالب عجیب و غریب می نویسم

پانی دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:00 ق.ظ http://marg0zendegi.blogfa.com/

خوب بیچاره نمی دونسته شما دارید صبونه میخورید که یهو اومده ...

اتفاقا از در اومد چند دقیقه دور و بر رو نگاه کرد بعد گفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد